بازگشت

دختر علي قرآن را تفسير مي كند


بنا به گفته ي مؤلف محترم الميزان (جلد 3 صفحه 152) يك مرتبه دختر قهرمان توحيد، زينب كبري سكوت را در هم شكست و چنان بر دهان يزيد زد (و البته با منطق) كه او را براي هميشه خورد نمود و اين خطبه را خواند:

«اظننت يا يزيد حيث اخذت علينا اقطار الأرض و آفاق السماء فاصبحنا نساق كما تساق الأساري ان بنا علي الله هونا و بك عليه كرامة و ان ذالك لعظم خطرك عنده فشمخت بانفك و نظرت في عطفك جذلان مسرورا حين رأيت الدينا لك مستوثقة و الأمور متسقة و حين صفا لك ملكنا و سلطاننا مهلا مهلا انسيت قول الله و لا تحسبن الذين كفروا انما نملي لهم خير لانفسهم انما نملي لهم ليزدادوا اثما و لهم عذاب مهين». [1] .

دختر علي (ع) با منطق صحيح خود دماغ يزيد را بر خاك ماليد و به وي تفهيم نمود كه تو از قرآن هيچ نمي داني و يك كلمه از قرآن را نمي فهمي و اين خلافت كه مخصوص آل محمد است به زور به دست تو افتاده، و اين مطابق همان حديث است كه محمد بن يعقوب كليني از عبد الاعلاي آل سام از امام صادق روايت كرده كه براي امام ششم اين را خواندم: «قل اللهم مالك الملك تؤتي الملك من تشاء و تنزع الملك ممن تشاء. [2] اليس قد اتي الله بني امية الملك؟ قال ليس حيث تذهب ان الله عزوجل أتانا الملك و اخذته بنواميه، بمنزلة الرجل يكون له الثوب فيأخذه الاخر فليس هو للذي اخذه».

نظير اين روايت را عياشي از داود بن فرقدان از امام صادق روايت كرده كه سؤال كننده توضيح مي خواهد كه آيا پادشاهي بني اميه از مصاديق اين آيه خارج است؟ امام توضيح


مي دهد: اشتباه مي كني! خداوند ملك را به ما انعام نمود و بني اميه از ما به مكر و جور گرفتند، مانند اينكه شخصي لباس كسي را از او به غضب و قهر گرفته باشد، و هرگز لباس از آن غاصب نخواهد شد. [3] .


پاورقي

[1] اين خطبه را سيد بن طاووس هم نقل کرده است يعني: «آيا گمان مي‏کني اي پسر هند! حال که روي زمين و زير آسمان را به ما تنگ کردي و ما را اسير گرفتي و به مانند اسيران ما را شهر به شهر سوق مي‏دهي، اينها از جهت خواري و ذلت ما در پيشگاه ايزد منان است و مايه‏ي کرامتي است براي تو پيش خداوند؟ و اين حوادث که بر نفع تو تمام مي‏شود به جهت عظمت و اهميت شأن تو است در نزد خداوند، اگر اين پندارها را در سر داشته باشي دماغت باد کرده، مغرور شده اي و يک پهلو نگاه کرده‏اي. خرسند و شاد شده اي از اينکه دنيا را براي خود هم آهنگ و امور دنيا را بر نفع خود منظم ديده اي و از اينکه ملک و سلطنت ما براي تو اختصاص يافته شاد گشته اي، ساکت باش و آرام بگير. آيا فراموش کردي گفتار خدا را که: چنين مي‏پندارند آنان که کفر ورزيدند اينکه ما به آنان مهلت مي‏دهيم و ايشان را به حال خود مي‏گذاريم بر نفع آنان و بر خيرشان است، بلکه مهلت ما و آزادي دادن به آنان بجهت آن است که گناه و طغيان را روي هم بچينند و براي آنان عذابي است دردناک!».

[2] آل عمران آيه 26.

[3] براي توضيح مطلب و اقسام سلطنت تکويني، تشريعي و حقيقي و اعتباري و علت احتياج بشر به سلاطين به جلد دوم کتاب «ستاره‏هاي فضيلت» تأليف نگارنده، بخش سلطنت رجوع شود.