بازگشت

يزد كيست و حسين به معاويه چه گفت؟


مادر يزيد «ميمون» دختر بجدل كلبي است و بنا به نقل قمقام زخار كه از مصادر معتبره روايت كرده كه نسبت يزيد مورد طعن است، زيرا وقتي مادر او را پيش معاويه آوردند، از غلام پدرش حامله بود. [1] .

و معاويه ناچار شد با مادر يزيد متاركه نمايد و او را به باديه اي كه قبيله ي پدري شان در آن جا زندگي مي كردند فرستاد و يزيد در باديه متولد شد. و علت متاركه يا كراهت ميسون از زندگي شهري در آن كاخ مجلل و مصاحبت كنيزان زيبا و ظروف طلا و نقره و صدها وسائل زندگي بود، يا شدت علاقه ميسون به غلام پدرش كه در فراق او اشعاري مي خواند و بي تابي مي كرد، تا آنكه معاويه مجبور شد او را به همان محل دلخواه او بفرستد.

گفتارهاي زيادي است، هر چه بود يزيد در اين قبيله كه سابقه ي نزديكي به مسيحيت داشت، بزرگ شد و از بديهيات علم الاجتماع اين است كه ريشه كن ساختن عقائدي كه در عرف و عادت آنها اثر گذاشته محتاج به گذشت زمان و طول مدت است و بنا بگفته ي جمعي از تاريخ نويسان بعضي از مربيان و استادان وي مسيحي بودند.

و بهمين جهت بود كه يزيد مسيحيان را به خود نزديك تر از مسلمانها مي دانست و بقدري به آنها اطمينان داشت كه تربيت فرزندش خالد را، باتفاق مورخين به يك نفر مسيحي واگذار كرد و همچنين با اخطل شاعر نصراني، روابط صميمانه داشت و او را به هجو انصار پيغمبر (ع) واداشت و يزيد چنان رابطه ي گرم و نزديك با او داشت كه به هنگام مرگ يزيد وي براي او مرثيه سرود. [2] .

تمامي اين دلائل تاريخي شهادت مي دهد كه يزيد از تربيت اسلامي محروم بود و مانند بعضي غربزدگان عصر ما بشدت از عادات بيگانگان متأثر بود. رقص، غنا، لهو، ميگساري و سگ بازي، همه از عادات مسيحي ها بود و حسين بن علي عليه السلام در همان روزهائي كه معاويه براي بيعت با يزيد زمينه سازي مي كرد، يزيد را به پدرش چنين معرفي كرد:

«معاويه! يزيد خودش خود را معرفي كرده، تو براي يزيد همان چيزي را بگير كه خودش گرفته كه سگها را براي جنگ به جان هم مي اندازد و كبوترها را براي كبوتر بازي و زنهاي


آوازه خوان و مغنيه و صاحبان آلات طرب را گرد خود جمع آورده است» [3] .

ابن اثير اضافه كرده كه امام فرموده يزيد عاشق شراب و ملازم طاعت شيطان و تارك طاعت رحمان و متظاهر به فساد و معطل حدود و محلل حرام و محرم حلال است با اين وصف چطور مي شود او حاكم مسلمين باشد. [4] .

عباس عقاد مصري گويد: يزيد جوان بدخوئي بود كه شب و روزش را در ميگساري و سازنوازي مي گذرانيد و از مجلس خواننده ها و ندماي فحشاء برنمي خواست مگر براي شكار؛ و هفته ها مي گذشت كه يزيد در شكارگاهها بود و از وضع كشور و ملت بي اطلاع و از رسيدگي به امور ملك و سياست در غفلت بود.

همه ي توجه او به تربيت يوزها و بوزينگان بود، گوئي خاصيت آنها در يزيد يك نوع روح توحش و حيواني به وجود آورده بود.

يزيد بوزينه اي داشت كه آن را ابوقيس مي خواند و لباس حرير بر او مي پوشانيد و در مسابقات اسب دواني سوار الاغ مي شد و از اسب جلو مي زد. براي كشف اين اسرار و حل اين معما كه اسب چطور از الاغ عقب مي ماند يا اسب سوارها چه آدمك هاي مقوائي بي مغزي بودند. (براي توضيح بيشتر در اين باره به «ستاره هاي فضيلت» تأليف نگارنده مراجعه فرمائيد».

«معاويه قبل از معرفي يزيد از رسول خدا نام برد و از فضائل و مناقب حضرتش فروخواند سپس از يزيد تعريف و تمجيد نمود، امام در همان جلسه به معاويه جواب داد و او را خورد كرد فرمود معاويه ولو در وصف رسول خدا سخن گفتي و كمي از كل آوردي و آن را پوشش براي توصيف يزيد قرار مي دادي سپس فرمود: هيهات يا معاويه!! فضح الصبح فحمة الدجي و بهرت الشمس انوار السرج و لقد فضلت حتي افرطت و استأثرت حتي اجحفت و منعت حتي بخلت و جرت حتي جاوزت ما بذلت لذي حق اسم حقه من نصيب حتي اخذ الشيطان حظه الأوفر و نصيبه الاكمل و فهمت ما ذكرت عن يزيد من اكتماله و سياسته لأمة محمد (ص) تريد ان توهم الناس في يزيد كانك تصف محجوبا او تنعت غائبا و قد ذل يزيد من نفسه علي موقع رأيه فخذ يزيدا الي آخر [5] خيلي بعيد است معاويه روشنائي صبح را سياهي يك قطعه ذغال


بدنام و تاريك نمايد و نور خورشيد را روشناييهاي چراغها خيره و كم رنگ نمايد (يعني كم توصيفي از رسول الله و افراط در تعريف يزيد از فضائل آل رسول نمي كاهد) تو براي خود فضائل گفتي افراط نمودي خودستايي كردي از حد گذشتي از فضائل اهل بيت منع كردي تا حد بخل رسيد جرئت كردي از حد تجاوز نمودي تا به ذي حق از حيث فضائل و ساير حقوق به مقداري كه نام حق صدق كند ندادي در اين خطابه تو شيطان حظ و نصيب خود را بالاتر و كامل تر برد و او را راضي نمودي و ما هم آنچه از كمالك هاي يزيد و سياست او را بر امت محمد (ص) گفتي شنيديم گويا تو در اين گفتار درباره يزيد مثل اينكه كسي را توصيف مي كردي از ديده مردم محجوب و در پشت پرده بود و يا كسي را ثنا مي گويي كه از چشم مردم غائب بود در حاليكه يزيد را امت پيامبر خوب مي شناسند يزيد خودش را خوب معرفي كرده او را به حال خود بگذار كه انتخاب كرده است الي آخر.

و كسي كه داراي اين خاصيت حيواني باشد و روح شجاعت و سلحشوري از او زائل شود بعيد نيست قواي مسلمين را از فتح يونان و قبرس بازگرداند و حيثيت و شرافات اسلام و مسلمين را در مقابل اموالي خريد و فروش نمايد، زيرا براي يزيد فتح اسلامي مفهومي نداشت. و هر كاري كه مي كرد با صلاحديد سرجون رومي مسيحي بود و رأي بيگانگان را به كار مي بست و بر همه روشن است كه رومي به فتح روم رضايت ندهد. [6] .


پاورقي

[1] قمقام زخار ص 229.

[2] پرتوي از عظمت حسين (ع) ص 65-264.

[3] الحسن و الحسين عليهاالسلام سبطا رسول الله (ص) ص 60.

[4] حياة الحسين تأليف قريشي ج 2 ص 209.

[5] الأمامة و السياسة ج 1 ص 196-195.

[6] پرتوي از عظمت حسين ص 265.