بازگشت

معاويه ننگ اسلام شد


در دوران سلطنت معاويه فحشاء و منكر به جايي رسيد كه سلحشوري از مسلمانان رخت بربست و از طرفي ولايتعهدي يزيد افكار مسلمانان را جريحه دار ساخته بود. گويي نمي خواستند اسلام توسعه پيدا كند، آنگونه كه معاويه و يزيد بر آن حاكم باشند.

در نتيجه معاويه در حوالي قسطنطنيه شكست فاحشي از روميان خورد و برغم دستور قرآن «اشداء علي الكفار رحماء بينهم» با روميان پيمان ذلت آميزي بست و به پرداخت جزيه تن داد و اين پيمان كه با رياست «كنستان» در سال 36 هجري كه بجنگ علي (ع) مي آمد امضاء شده بود، پس از مرگ كنستان كه به سال 668 م= 47 ه اتفاق افتاد. بار ديگر بسال 60 هجري چند ماه پيش از مرگش پيمان جديد با كنستانتين معروف به «پوكونات» امضاء نمود و پيمان به نمايندگي چند نفر اعراب نصراني كه از طرف معاويه حامل هداياي فراوان بودند در قسطنطنيه به مدت سي سال به امضاء رسيد و از طرف معاويه متعهد شدند هر سال سي هزار طلاي مسكوك و هشتصد نفر از اسراي عيسوي و هشتصد رأس اسب عربي به قسطنطنيه باج بفرستند و پس از معاويه، يزيد خراج بيشتري قبول كرد. [1] .

هر كس از تاريخ اسلام و غيرت و حميت و فداكاري هاي مجاهدان اسلام و افسران رشيد و خونگرم مسلمين مختصر اطلاعاتي داشته باشد، بخوبي درك مي كند كه پذيرفتن چنين ننگي از بدترين خيانتها بر عظمت اسلام و شخصيت مسلمين بود.

معاويه به اين ننگ بزرگ اكتفا نكرد، و با استخدام مستشاران بيگانه و واگذاري امور مسلمين به مسيحي ها ضربه ي مهلك ديگري بر پيكر مقدس اسلام و مسلمين وارد ساخت.

معاويه در امور اقتصادي و مالياتي و لشكري و كشوري با مسيحيان وارد مذاكره مي شد و به آنها اعتماد كامل داشت.

از جمله سرجون نصراني و پسرش منصور بودند كه پدر وزير ماليه، و پسر رئيس


حسابداري ارتش بوده و گويند - و گفتارشان هم ناپخته نيست - كه سرجون و رفقاي نصراني او با دربار روم ارتباطي داشتند و در شكست سپاه مسلمين در قسطنطنيه و كشته شدن سي هزار سرباز مسلمان دست داشتند. سرجون، با پسرش منصور (به نقل حجة السعادة) وزير يزيد هم بوده. [2] .

همچنين به نقل مقتل خوارزمي (صفحه 198، و الحسن و الحسين سبطا رسول الله صفحه 84 و 85 و ابن اثير در جلد 3 كامل ص 268) اين دو نصراني كه مقام وزارت داشتند در قتل حسين بازيگر ميدان بودند و يزيد با مشورت آنها، عبيدالله بن زياد را به استانداري كوفه انتخاب كرد.

از اين جهت است كه برخي از مستشرقين مسيحي مانند «لانس بلژيكي» از معاويه و يزيد طرفداري مي كنند، زيرا حكومت آنها تحت نفوذ مسيحي ها اداره مي شد.

شيخ لطف الله صافي از كتاب «تعجب» [3] علامه كراچي نقل كرده كه معاويه هميشه در شرك باقي بود و به وحي آسماني ابدا عقيده نداشت و آن را تكذيب مي كرد. او در سال فتح مكه در يمن بود و وقتي شنيد ابي سفيان اسلام آورده به او نامه اي نوشت و او را با نثر و نظم سرزنش كرد و خود در شرك باقي بود تا بسوي مكه گريخت و چون در آن شهر تامين جاني نيافت ناچار نزد پيغمبر آمد و خود را به پاي عباس عموي آن حضرت افكند و اظهار اسلام نمود و پيغمبر او را عفو فرمود و اسلام او شش ماه پيش از رحلت پيغمبر واقع شد.

در اين مدت با اينكه پيغمبر چهارده نفر كاتب داشته، اصلا معلوم نيست معاويه نامه اي براي آن حضرت نوشته باشد و بر فرض محال اگر چنين كاري كرده باشد ممكن است بمنظور تأليف قلوب باشد و فضيلتي براي او نخواهد شد. [4] .

وي دائم الخمر بود [5] و ربا مي خورد [6] و در سفر نماز را تمام مي خواند [7] و نماز جمعه را در


روز چهارشنبه خواند [8] و بين دو خواهر جمع نمود [9] و تلبيه حج را ترك نمود. [10] .


پاورقي

[1] حجة السعادة ج 2، خلاصه از صفحه 71-70.

[2] حجة السعادة ج ص 72.

[3] (التعجب من اغلاط العامه) تأليف علامه الکراجي شيخ ابي الفتح محمد بن علي بن عثمان متوفي 449. از شاگردان مفيد و سيد مرتضي بوده و شهيد اول از او (علامه) تعبير مي‏کند 16 اثر مفيد از خود يادگار گذاشته آخرين اثر او کتاب (العجب من اغلاط العامه) في مسئله الامامة است ريحانة الادب ج 3 ص 352.

[4] پرتوي از عظمت حسين صفحه 262.

[5] الغدير ج 10 ص 179.

[6] الغدير ج 10 ص 184.

[7] الغدير ج 10 ص 190.

[8] الغدير ج 10 ص 195.

[9] الغدير ج 10 ص 199.

[10] الغدير ج 10 ص 205.