بازگشت

بني حكم و بني مروان


يك تيره از بني اميه، بني حكم و بني مروان است. حكم عموي عثمان و عموزاده ي ابوسفيان


بود، به روايت عايشه رسول اكرم (ص) به حكم و پدرش، كه جد عثمان بود، فرمود: شما شجره ي ملعونه هستيد. [1] .

جبير بن مطعم از پدرش روايت كرده كه در محضر پيغمبر (ص) بوديم، حكم بن ابي العاص عبور كرد، حضرت فرمود: «ويل لأمتي مما في صلب هذا» [2] واي بر امت من از آنكس كه در صلب اين مرد است.

علي حلبي شافعي و سيد احمد زيني دحلان و ابن اثير، روايت كرده اند كه پيغمبر (ص) حكم و فرزندانش را لعن كرد. [3] .

حكم بعد از آنكه به مدينه انتقال يافت با همان لباس اسلام، نفاق را پيشه ساخت و يك منافق تمام عيار از آب درآمد و رسول خدا را مسخره مي كرد و در پشت او به جماعت مي ايستاد با چشم و آبرو و دهان و دست به آن حضرت اشاره مي كرد. پيغمبر اكرم با آن حلمي كه داشت، با منافقين بخاطر اسلام ظاهريشان مدارا مي كرد، مع الوصف اين خبيث بي ادبي را از حد گذرانيد و پيغمبر او را نفرين كرد. به همين خاطر به ارتعاش اعضاء دچار شد و هميشه مانند گردو در حركت بود، سپس او را با تمام فرزندانش بطائف تبعيد كرد.

بعد از رحلت پيغمبر (ص)، عثمان از ابي بكر و بعد از او، از عمر شفاعت نمود كه اجازه بدهند وي به مدينه برگردد، ولي پذيرفته نشد. اما وقتي خودش به حكومت رسيد برخلاف دستور پيغمبر و برغم آراء مسلمانان او را به مدينه برگردانيد و صد هزار جايزه به وي داد و صدقات قضاعه را - كه جزو بيت المال بود و سيصد هزار درهم مي شد - يكجا به او بخشيد. همچنين پسرش مروان را - كه پيغمبر (ص) او را «الوزغ بن وزغ و ملعون بن ملعون» خوانده بود [4] - نويسنده ي خود قرار داد و دخترش را به وي تزويج نمود. پانصد هزار دينار خمس غنيمت هاي افريقا را به او بخشيد و يكي از علل شورش مسلمين عليه عثمان همين عملكرد غيرقانوني او بود.

روايات در لعن حكم و اولاد او بسيار است و حتي برخي از روايات شجره ي ملعونه را به بني الحكم اختصاص داده. [5] .



پاورقي

[1] الغدير ج 8 ص 248.

[2] سيره حلبيه ج 1 ص 354.

[3] حيوة الحيوان دميري، جلد خلافت مروان.

[4] شرح نهج البلاغه ابن ابي الحديد ج 2 ص 444.

[5] الميزان ج 13 ص 113.