بازگشت

حسين در مقام تواضع


حسين (ع) با آن عظمت ذاتيي كه داشت، نسبت به طبقه ي فقراء چنان مهربان و فروتن و متواضع بود كه با آنها بر سر يك سفره مي نشست و براي هر بيچاره اي چاره مي جست.

ابن شهر آشوب نقل كرده كه حسين فرمود: مرا حديث جدم خاتم الانبياء كه فرموده «افضل الأعمال بعد الصلوة ادخال السرور في قلب المؤمن بما لا اثم فيه»، استوار افتاد.

غلامي را ديدم كه با سگي طعام مي خورد، او را بدين عمل توبيخ كردم و سببش را پرسيدم، گفت: يا ابن رسول الله بس كه اندوهناكم بناچار شادماني خود را در شاديث اين حيوان همي جويم و منشأ اندوهم، اين است كه مالك من يك مرد يهودي است و از خدا مي خواهم كه مرا از او رهائي بخشد. امام سخنان غلام را كه شنيد به خانه برگشت، دويست دينار زر با خويش برداشته، به خانه ي يهودي رفت و طلاها را به بهاي غلام به مالك او داد. مرد يهودي، طلاها را قبول نكرد و با تمام ادب گفت: غلام را به فداي قدمهاي آن حضرت بخشيدم و باغ را به وي دادم و اين طلاها را نيز پيشكش و نثار مقدم مبارك آن حضرت مي كنم. امام فرمود: من طلاها را به تو دادم. يهودي گفت: من اين زر را پذيرفته و به غلام خود مي دهم.

امام فرمود: من نيز غلام را آزاد كرده و اين مال را بدو واگذار مي كنم. زن يهودي گفت: من نيز به خدا و رسول او ايمان آورده و از مهريه ي خود گذشته و شوهرم را حلال مي كنم، مرد يهودي گفت: من هم دين اسلام را قبول كرده و اين خانه را ملك همسرم قرار مي دهم. [1] .

باز، ابن شهر آشوب، گويد: حسين (ع) از كوچه اي مي گذشت، جمعي از درويشان را ديد كه، دور هم نشسته و غذا مي خورند، همين كه حسين (ع) را ديدند رسوم ادب بجا آوردند و از


حضرتش دعوت كردند، امام با كمال تواضع در ميان آنها نشسته و نوازش زيادي به آنان فرمود و از خوردن طعام شان اعتذار نمود، به علت آنكه صدقه بر او حرام. سپس از آنان دعوت به منزل خود فرمود، وقتي كه آنها آمدند با مهرباني از آنان پذيرائي نمود و به هر يكي يك جامه و چند درهم داد. [2] .

كشي از مسعده اين روايت را بدين گونه آورده كه حسين (ع) بر فقرا گذر كرد و ديد كه عباي خودشان را به جاي سفره پهن كرده و نان بر آن ريخته بودند. از امام مؤدبانه دعوت كردند. امام اجابت فرمود و نشست و با آنها غذا خورد. سپس فرمود: خداوند شخص متكبر و مغرور را دوست نمي دارد و آنان را به منزل خود دعوت فرمود. وقتي كه آمدند امام به كنيز خود فرمود: هر چه در منزل است براي آنها بياور. [3] .


پاورقي

[1] مناقب ج 3 قمقام طبع جديد ص 151.

[2] مناقب، قمقام ص 152، تنبيه الغافلين نصر بن محمد سمرقندي ط قاهره ص 66.

[3] قمقام ص 152.