بازگشت

مواعظ و نصايح حسين در قصيده و شعر


ابن اثير اشعار او را در توكل آورده:



اغن عن المخلوق بالخالق

تغن عن الكاذب و الصادق



و استرزق الرحمن من فضله

فليس غير الله من رازق



من ظن ان الناس يغنونه

فليس بالرحمن من واثق



او ظن ان الناس من كسبه

زلت به النعلان من خالق [1] .



1- خود را با توكل به خالق از مخلوق بي نياز گردان كه در اين صورت از راستگو و دروغگو بي نياز مي شوي.

2- از فضل خدا طلب روزي كن و بدان كه غير از خدا رازقي نيست.

3- هر كس گمان كند كه مردم او را بي نياز مي سازند، پس اين شخص به خداي مهربان اعتماد نكرده!

4- يا اينكه گمان كند مردم از كسب خود مستقلا زندگي مي كنند، بداند كه پاهاي او از طرف خالق خواهد لغزيد.

اربلي در كشف الغمه اين دو بيت زير را به حسين (ع) نسبت داده كه توصيه بر توكل است.



اذا ما عضك الدهر فلا تنجح الي خلق

و لا تسئل سوي الله تعالي قاسم الرزق



فلو عشت و طوفت من الغرب الي الشرق

لما صادفت من يقدر ان يسعد او يشقي [2] .



1- هر وقت روزگار بر تو فشار آورد، به سوي مخلوق روي نكن و از غير خدا - كه تقسيم كننده ي ارزاق است - درخواست نكن.


2- اگر زنده بماني و شرق و غرب را بگردي كسي را پيدا نكني كه او مستقيما به خوشبختي يا بدبختي خود مقدور باشد.

در بي اعتباري دنيا فرموده:



اين الملوك التي عن حفظها غفلت

حتي سقاها بكأس الموت ساقيها



تلك المدائن في الآفاق خالية

عادت خرابا و ذاق الموت بانيها



اموالنا لذوي الوراث نجمعها

و دورنا لخراب الدهر بنيها [3] .



1 - كجا رفتند پادشاهاني كه از حفاظتشان غفلت شده، تا آنكه ساقي مرگ آنها را با شراب مرگ سيراب كرد!

2- و اين شهرها در دنيا خالي از سكنه مانده است و رو به ويراني گذاشته و بانيان آنها شربت مرگ چشيده اند.

3- ما ثروت را براي وارث جمع آوري مي كنيم و خانه ها را براي ويراني بنا مي گذاريم.

در هنگام زيارت شهداي بقيع فرموده:



ناديت سكان القبور فاسكتوا

فاجابني عن صمتهم ندب الحشاء



قالت التدري ما صنعت بساكني

مزجت جسمانا و خرقت الكساء



و حشوت اعينهم ترابا بعد ما

كانت تبانت المفاصل و الشواء



قطعت ذامن ذا و هذا كذا

فتركتها رمما يطول بها البلاء [4] .



1- ساكنان گورستان را صدا زدم ليكن سكوت كردند، پس قبر به من از علت سكوتشان پاسخ داد:

2- گفت مي داني چه كرده ام به ساكن خودم، جسم او را به هم زده ام و لباس او را پاره كرده ام.

3- چشم هايشان را با خاك پر كرده ام، بعد از آنكه مفصل هاي استخوان و گوشت بدنشان از هم گسيخت.

4- قطع كردم اين را از اين و آن را مانند اين، و به حالت استخوان پوسيده گذاشتم كه بلايش طولاني شود.


از مواعظ اوست در هنگام رؤيت قبور:

ما احسن ظواهرها و انما الدواهي في بطونها فالله فالله لا تشتغلوا بالدنيا فان القبر بيت العمل فاعلموا و لا تغفلوا و أنشد:



يا من بدنياه اشتغل

و غره طول الأمل



الموت يأتي بغتة

و القبر صندوق العمل [5] .



چقدر زيباست ظاهر اين گورها، بدرستي كه بلا و غصه در باطن آنهاست، پس خدا را ياد كنيد. بندگان خدا! به دنيا مشغول نباشيد، زيرا قبر خانه ي كردار است پس عمل كنيد و غافل مشويد. آنگاه اين اشعار خواند:

1- اي كسي كه به دنياي خود مشغول شده اي و مغرور، آرزوهاي دراز تو را فريفته است.

2- مرگ به ناگهان مي آيد و قبر هم صندوق اعمال است!

قسمت زيادي از اشعار منسوب به امام حسين در كتب آثار و تاريخ موجود است. قسمتي با تناسب موارد در اين كتاب ذكر شده بود و خوشبختانه قبل از چاپ كتاب به كتاب «ادب الحسين (ع)» برخوردم و معلوم شد كه از آثار صديق معظم حجة الأسلام شيخ احمد صابر همداني است كه در استانبول به خدمتشان رسيده و چند روزي مهمانشان بودم.

كتاب را باز كردم و نخست برخوردم باين عنوان «لماذا صار الامر كذا» وقتي كه مطالعه كردم معلوم شد معظم له در كتابخانه ي بايزيد استانبول كه مجاور جامع بايزيد واقع شده - و نگارنده به سال 26،1390 شعبان از همان كتابخانه معجلا ديدن نمودم - به كتابهاي خطي بسيار نفيسي برخورد كرده كه همه ي آنها ميراث علمي مسلمين - خاصه شيعيان - است و دست استعمار اين آثار علمي را از دست صاحبانشان بيرون كرده.

از جمله ي آن آثار ديوان منسوب به امام شهيد سالار شهيدان حسين بن علي بن ابي طالب (ع) است و عنوان ديوان - پس از بسم الله الرحمن الرحيم - بدين قرار بوده:

«كتاب المخمسات من تصنيف السعيد الشهيد المرحوم المغفور بالرحمة الواسعة و الكرامة الجامعة حسين بن علي بن ابي طالب كرم الله وجهه و رضي الله عنهما».

كه با ترتيب حروف هجاء در قافيه ها تنظيم شده و در آخر نسخه كه حتما از نويسنده و استنساخ كننده است رباعيات تركي نوشته شده:




حق تعالي رحمتي كلسون اكا

بويازن مسكيني دعادن اكا



فاعلات فاعلات فاعلن

نفس الندن كورنجه الدون و زبون



بنا به گفته ي رفيق معظم اين ديوان تاريخ نداشته ولكن اسلوب خط نشان مي دهد كه بسيار قديمي بوده و از قرائن ديگر معلوم بوده كه در قرن هشتم نوشته شده است. [6] .


پاورقي

[1] البداية و النهاية ج 8 ص 209.

[2] کشف الغمه ج 2 ص 247.

[3] البداية و النهاية ج 8 ص 209.

[4] ادب الحسين ص 14، البداية و النهاية ج 8 طبع قاهره صفحه 209.

[5] احقاق الحق ج 11 صفحه 628.

[6] ادب الحسين ص 5.