بازگشت

حسين و قرآن و جذبه ي آهنگ او


يكي از محاسن خطيب، خوش آهنگ بودن او است كه با صداي گرم و دلنشين خود هنگام سخن گفتن دلها را متوجه خود و گوشها را آماده ي شنيدن و نفس ها را ساكت و آرام گرداند. و اين خصيصه در رسول اكرم (ص) به حد كمال بود و حسين (ع) كه شبيه ترين مردم به رسول خدا (ص) بود در آهنگ و لهجه و نطق و گرمي صدا و دلنشيني گفتار به جد خود شباهت كامل داشت.

وقتي قرآن مي خواند همه ي شنوندگان را بر خود مي لرزانيد و وقتي سخن مي گفت همه را مجذوب خود مي گردانيد. از صداي دلنشين او موها بر بدن راست مي شد.

عمادزاده از تاريخ كبير ابن عساكر نقل كرده كه شهاب بن خراش روايت كرده كه صداي حسين (ع) «غنه اي» بود و غنه در قاموس عبارت از جريان كلام و قرار دادن صدا در خيشوم و سقف دهان و زبان است و آن صدايي است كه از خيشوم بيني بيرون مي آيد و صدا را گرم مي سازد. [1] .

در روايت آمده امام حسين هر وقت سوار مركب مي شد مي گفت: «الحمد لله الذي هدانا للاسلام و الحمد لله الذي اكرمنا بالقران و الحمد لله الذي من بنبينا محمد (ص) ثم قال الحمد لله الذي سخر لنا هذا و ماكنا له مقربين) حمد خدايي را كه ما را به اسلام رهنمون گشت و سپاس مر خدايي را كه ما را به قرآن مكرم داشت و سپاس بر خدائي را كه با وجود پيامبر بر ما منت گذاشت سپس گفت حمد بر خداي را كه اين چارپا را به من رام كرد و الا به آن نمي توانستم نزديك شوم. [2] .

اين حضرتش با قرآن آنچنان ريشه دار بود كه شب عاشورا با وجود آن غوغا ضمن خطبه كه به ياران ايراد فرمود از قرآن مجيد ياد نمود پس از ثنا و حمد بر خداوند چنين گفت اللهم اني احمدك علي ان اكرمتنا بالنبوة و جعلت لنا اسماعا و ابصارا و افئدة و علمتنا القرآن و فقهتنا في الدين فاجعلنا من الشاكرين.


حمد و سپاس خدائي را كه ما را با نبوت پيامبري گرامي داشت و ما را خليفه عالم در دين نمود و قرآن ر ا به ما تعليم داد پس خدايا ما را از شاكران قرار ده [3] .

شيخ صدوق عليه الرحمة روايت كرده اهل بصره به امام حسين (ع) نامه نوشته از معني صمد پرسش كردند امام در ضمن نصيحت و دعوت آنان به ترك مجادله روايتي از جد بزرگوارش نقل كرد كه هر كس بدون علم به تفسير قرآن دست بيازد جايگاه خود را در آتش فراهم مي آورد. امام پس از نقل روايت به تفسير صمد پرداخت فرمودند خود پروردگار در قرآن (احد) را به صمد تفسير كرده است. گفته «الله احد الله الصمد» سپس تفسير كرد كه كسي والد او نيست و از او كسي متولد نشده و او نظير و همتايي ندارد و خارج نشده از او چيزي جرم دار مانند فرزند يا غيره كه از مخلوقات سر مي زند مانند تنفس و چرت زدن و خواب و خاطره هم و غم و بهجت و سرور، خنده، گريه، خوف، رجاء، رغبت اشتياق، نوميدي، گرسنگي، اسيري و منزه است پروردگار از اينكه چيز لطيف و يا كثيف از او متولد شود و سر زند (و لم يولد). يعني: خداوند منزه و پيراسته است از آنكه از چيزي متولد شود مانند چيزهاي ديگر از عناصر و منابع خودش متولد مي گردند مانند چارپايان، ميوه جات، نباتات، درختان و امثال آنها. [4] .


پاورقي

[1] زندگاني ابي عبدالله جلد 1 ص 71.

[2] مستدرک الوسائل ج 7 ص 564.

[3] مستدرک الوسائل ج 7 ص 564.

[4] توحيد صدوق ص 90 و معادن الحکمة فيض کاشاني ج 2 ص 48.