بازگشت

خطبه ي حسين در مجلس معاويه


علامه راغب اصفهاني گويد: حسين (ع) در مجلس معاويه از مفاخر خود بيان كرد و گفت: «انابن ماء و عروق الثري، انابن من ساد اهل الدنيا بالحسب الناقب و الشرف الفائق القديم السابق، انابن من رضاه رضا الرحمن و سخطه سخط الرحمن ثم رد وجهه للخصم فقال هل لك اب كابي او قديم كقديمي فان قلت لا، تغلب، و ان قلت نعم تكذب.

فقال الخصم: لا، تصديقا لقولك، فقال الحسين (ع) الحق ابلج لا يزيغ سبيله و الحق يعرفه ذو الالباب قاله (ع) في مجلس معاويه. [1] .

من پسر آب آسمان و رگهاي روي زمين هستم، (يعني پسر رحمة للعالمين هستم). من پسر آن كسي هستم كه با حسب افتخارآميز خود و شرافت برتر و بلند پايه ي خود بر اهل جهان پيشوا


گرديد. من پسر كسي هستم كه رضاي او خشنودي خداي بخشنده است و غضب او خشم پروردگار است.

سپس متوجه معاويه شد و فرمود: آيا براي تو چنين پدري با سابقه مانند من وجود دارد؟! اگر اعتراف كني چنين پدري ندارم مغلوب مي شوي، و اگر بگوئي دارم دروغ گفته اي و تكذيب مي شوي.

معاويه گفت: گفتار شما را تصديق مي كنم، من چنين حسب و نسب و پدر و سابقه اي ندارم. امام فرمود: حق روشن گري است كه راه آن منحرف نمي شود و حق را صاحبان عقل مي شناسند. و اين مكالمه در مجلس معاويه واقع شد.

بنا به روايت موسي بن عقبة بن ابن عياش مدني كه از اصحاب امام صادق به شمار آمده، معاويه روزي در يك محفلي بود و حسين (ع) در آنجا حضور داشت، به معاويه گفتند كه همه ي مردم چشم به وجود مبارك حسين (ع) دوخته اند اگر اجازه دهيد به منبر رود و خطبه بخواند، ممكن است كه از نظر مردم ساقط شود، زيرا او تيزي و گشادگي زبان ندارد، (معلوم مي شود گويندگان از متملقين بوده اند).

معاويه گفت: اين مطلب را درباره ي برادرش حسن هم گفتند، اما نتيجه ي معكوس داد و ما را مفتضح كرد و خود را در نظر مردم گرامي نمود.

خلاصه حسين (ع) به منبر تشريف برد و حمد و ثناي خدا را به جا آورد. سپس از مردي شنيد كه مي گويد: اين خطيب كيست؟ امام فرمود: ما حزب خدائيم، غالب بر همه. و عترت پيغمبريم و نزديكتريم به او از همه. و يكي از ثقلينيم كه رسول خدا قرين كتاب خدا قرار داده. كتابي كه بيان هر چيز در آن است و باطل در او نيست و تفسير آن به ما محول شده. و ما به تاويل آن معطل نمي شويم، بلكه از حقايق آن پيروي مي كنيم. پس شما از ما پيروي كنيد، اطاعت ما فرض است، توام با اطاعت خدا است.

به حكم آيه: اطيعوا الله و الرسول و اولي الامر منكم فان تنازعتم في شيئي فردوه الي الله و الرسول [2] ، خطبه را چنان گرم و فصيح و جالب ادا نمود كه معاويه نگران شد و گفت: خدا براي تو خير دهد يا اباعبدالله! حقا خوب ابلاغ فرموديد. [3] .

معاويه مي دانست كه حسين (ع) در دل مردم جاي گرفته و با او نمي توان به درشتي


پرداخت. امام حسين (ع) هميشه رفتارش با معاويه شجاعانه بود بطوري كه يك روز در بالاي منبر از علي بدگوئي مي كرد، ناگهان حسين (ع) وارد شد و با شمشير به طرف معاويه حمله كرد. معاويه فرود آمد و پشت منبر پنهان شد، بعد هم عذر خواست و مبلغي قابل توجه به امام تقديم نمود كه بين فقرا قسمت نمايد! [4] .

ابوالفداء اسماعيل بن عمر بن كثير معروف به ابن كثير گويد: ابوبكر و عمر و عثمان و ساير اصحاب به حسين فوق العاده احترام مي نمودند و معاويه بيش از آنان وي را تعظيم مي كرد، يك مرتبه دويست هزار درهم براي او فرستاد و سوگند ياد نمود كه تا حال به كسي چنين عطائي نكرده است.

امام فرمود: بدان كه احدي نه پيش از تو و نه بعد از تو افضل از من نبوده است و حتي بعد از امام حسن (ع). با آنكه حسين (ع) به بيعت با معاويه و يزيد حاضر نشد، او پيوسته همان عطية را براي حسين مي فرستاد و به آن حضرت احترام مي گذاشت. [5] .

ابن عساكر از علي بن محمد صائغ و او از پدرش بازگو مي كند كه وي گويد: من حاضر بودم و ديدم در روز جمعه حسين (ع) وارد مسجد شد و معاويه بالاي منبر خطبه مي گفت، يكي از حضار از معاويه تقاضا نمود كه حسين (ع) به منبر رود و خطبه خواند.

معاويه گفت: واي بر تو بگذار من از مفاخر خود سخن گويم. سپس روي به حسين (ع) كرد و گفت: يا اباعبدالله! تو را به خدا آيا من فرزند بطحاء و دائي مسلمانان نيستم؟ امام فرمود: آري. و معاويه از منبر فرود آمد.

اباعبدالله بالاي منبر قرار گرفت و پس از حمد و درود بر پيغمبر(ص)گفت: از جدم شنيدم و او از جبرئيل خبر مي داد كه در زير ساق عرش برگ سبزي وجود دارد كه به آن نوشته شده: لا اله الا الله محمد رسول الله، و هر كس از دوستداران آل محمد(ص) به اين معني اقرار داشته باشد روز قيامت وارد بهشت مي شود. معاويه پرسيد: دوستان آل محمد كيستند؟ فرمود: آنها كه به پدرم دشنام نگفته اند! [6] .

بديهي است اين شهامت و جرات از حسين (ع) آن هم در محيط شام و در مسجد اموي دمشق و در محيطي كه معاويه لعن و صب علي را به جاي تعقيبات نماز قرار داده بود، امري


بسيار شگفت آور و درخور حسين است.


پاورقي

[1] محاضرات الادباء تأليف راغب اصفهاني، متوفاي 565 ه.ق، ج 1 ص 231 طبع مصر.

[2] سوره نساء آيه 59.

[3] احتجاج ج 2 ص 22.

[4] زندگاني امام حسين ج 1 ص 46.

[5] البدايه و النهايه ج 8 ص 151.

[6] تاريخ ابن عساکر ج 4 ص 313.