بازگشت

مشاوره ي معاويه درباره ي حسين


معاويه همه وقت از وجود حسين (ع) نگراني داشت و موقعيت او را خوب سنجيده بود و از توجه مردم بسوي حسين (ع) سخت نگران بود. گوئي وجود حسين براي معاويه معماي لاينحلي بود و از اينكه او را پيش خود در شهر دمشق نگاهدارد نگران بود و نيز از اينكه او را در مدينه واگذارد نيز وحشت مي كرد.

روي اين اصل گاهي درباره ي حسين با مردم و ياران خود به مشاوره مي پرداخت. ابن شهر آشوب مي نويسد: معاويه مروان بن حكم را احضار نمود و به او گفت: چنين مي بينم كه او را با خود به شام ببري و او را از اهل عراق جدا سازي.

معاويه گفت: در اين نظر به سود خود حرف زدي نه به سود من. به خدا قسم مي خواهي


خودت را از وجود حسين راحت كني و مرا مبتلا سازي. من اگر صبر كنم به چيز مكروه خودم صبر كرده ام و اگر نسبت به او اسائه ي ادب كنم از رحم خود قطع كرده ام. مروان را در همان مجلس نگاه داشت و كسي را براي احضار سعيد بن عاص فرستاد.

وقتي سعيد حاضر شد، از او هم درباره ي حسين (ع) نظريه خواست، وي گفت: معاويه تو براي خود از حسين نمي ترسي، بلكه عمده ي وحشت تو براي آن كسي است كه بعد از خود تعيين كرده اي. تو براي حسين (ع) شاخي (منظور يزيد است) گذاشته اي كه اگر با حسين كشتي گيرد و جنگ كند او هم مقابله به مثل خواهد كرد و اگر بخواهد از حسين (ع) سبقت جويد او هم سبقت خواهد گرفت.

پس بنابراين حسين را به حال خود گذار تا او بمانند درخت خرما آب بخورد و در هوا بالا رود، بالاخره به آسمان نخواهد رسيد [1] (يعني حسين (ع) هم اگر به حال آزادي زندگي كرد كسي مزاحم او نشد اين يك نوع ترقي است، ليكن جهانگير نخواهد شد).


پاورقي

[1] مناقب آل ابيطالب ج 4 ص 82-81.