بازگشت

نامه ي حسين به معاويه درباره ي مسلم بن عقيل


نامه تند و تكان دهنده امام به معاويه در مورد معامله ملك مسلم بن عقيل بسيار جالب است و معاويه بمحض خواندن نامه ملك را پس داد و پولها را از مسلم نگرفت.

مدايني [1] گويد: همين كه سالهائي بر مسلم گذشت، پدرش عقيل مرده بود. به معاويه گفت: مرا زميني است در فلان محل مدينه كه صد هزار درهم داده ام اكنون مي خواهم آن را به تو بفروشم، پول آن را به من رد كن. معاويه به قبض زمين و پرداخت بهاي آن فرمان داد.

اين خبر به گوش حسين (ع) رسيد. بلافاصله به معاويه نوشت: «تو جواني را از بني هاشم گول زده اي و زميني را از او خريده اي كه مالك آن نيست. بنابراين آنچه به او پرداخته اي از او پس بگير و زمين ما را به ما برگردان.»

معاويه كسي را نزد مسلم فرستاد و نامه ي امام (ع) را بر او قرائت كرده و گفت: مال ما را به ما برگردان و زمين خود را تصرف كن.


مسلم گفت: اما پيش از آنكه سرت را با شمشير بزنم نخواهم داد. معاويه چنان خنده كرد كه به پشت افتاد پاها را به زمين مي زد و مي گفت: اي پسرك! اين گفتارشما را پدرت به من گفته بود حالا به يادم افتاد.

آن چنين است كه روزي معاويه به عقيل بن ابيطالب گفت: آيا حاجتي داري تا براي تو برآورم؟ گفت: كنيزكي از نظر من گذرانده اند كه صاحبان آن به كمتر از چهل هزار حاضر نيستند او را بفروشند. معاويه گفت: تو را چه نيازي است به كنيزي كه قيمت آن چهل هزار درهم باشد. تو كور نابينا مي تواني با كنيزي كه قيمتش چهل درهم باشد سر كني. معاويه مي خواست با وي در اين گفتار مزاح كند.

عقيل گفت: بدان منظور اين كنيز را مي خواهم كه پسري آورد كه هر گاه تو او را به خشم آوردي گردنت را با شمشير بزند. معاويه خنديد و گفت: با تو مزاح كرديم. سپس دستور داد همان كنيز را خريدند و مسلم از او متولد شده گفتار معاويه اشاره به اين داستان بود.

معاويه راجع به ملك و واگذاري آن نامه مؤدبانه به حسين بن علي (ع) نوشت: «زمين شما را برگردانديم و آنچه مسلم گرفته است بر وي گوارا باد«! [2] (درباره ي مادر مسلم به جلد سوم ستاره هاي فضيلت تأليف نگارنده بخش مردان شجاعت مراجعه شود. و بصراحت تاريخ مادر مسلم از طايفه نبط و از قبيله آل فرزندان ايراني تبار و حر آزاد است نه كنيز.)


پاورقي

[1] علي بن محمد مدايني مورخ متبحر اخباري ماهري است. ابن ابي الحديد در شرح نهج البلاغه و شيخ مفيد در ارشاد از کتاب مقتل او بسيار نقل کرده اند، تأليفات بسيار نفيسي از خود به يادگار گذاشته است. وي به سال 135 متولد و به سال 215 ه.ق در بغداد درگذشت. ريحانة الادب ج 3 ص 503.

[2] کتاب مسلم بن عقيل ص 91.