بازگشت

امر به معروف در يك خطبه ي جذاب


(شجره ي طوبي صفحه 102، برخي از علماء اين خطبه را از سخنان حسين بن علي عليهماالسلام در مني دانسته اند). اعتبروا ايها الناس بما وعظ الله به اوليائه من سوء ثنائه علي الاحبار، اذ يقول لولا ينهاهم الربانيون و الأحبار عن قولهم الاثم و قال لعن الذين كفروا من بني اسرائيل الي قوله لبئس ما كانوا يفعلون، و انما عاب الله ذكل رغبة فيما كانوا يرون من الظلمة الذين بين اظهر هم المنكر و الفساد، فلا ينهونهم عن ذالك رغبة فيما كانوا ينالون منهم، و رهبه مما يحذرون، و الله يقول فلا تخشو الناس و اخشون و قال المؤمنون و المؤمنات بعضهم اولياء بعض يامرون بالمعروف و ينهون عن المنكر، فبدء الله بالمعروف و النهي عن المنكر فريضة منه لعلمه بانها اذا اديت و اقيمت استقامت الفرائض كلها هينها و صعبها، و ذالك ان الامر بالمعروف و النهي عن المنكر دعاء الي الاسلام مع رد المظالم، و مخالفة الظالم، و قسمة الفيئي و الغنائم و اخذ الصدقات من مواضعها و وضعها في حقها ثم انتم ايها العصابة، بالعلم مشهورة و بالخير مذكوره، و بالنصيحة معروفة، و بالله في انفس الناس مهابة، يهابكم الشريف، ويكرمكم الضعيف، و يؤثركم من لافضل لكم عليه، و لا يدلكم عنده تشفعون في الحوائج اذا امتنعت من طلابها، و تمشون في الطريق بهيبة الملوك و كرامة الاكابر، الي كل ذلك انما نلتموه بما يرجي عند كم من القيام


بحق الله و ان كنتم عن اكثر خفه تقصرون فاستخففتم بحق الائمة، فاما حق الضعفاء فضيعتم، و اما حقكم بزعمكم فطلبتم، فلا مالا بذلتموه، و لا نفسا خاطرتم بها للذي خلقها، ولا عشيرة عاديتموها في ذات الله انتم تتمنون علي الله جنه و مجاوة رسله و امانا من عذابه.

لقد خشيت عليكم ايها المتمنون علي الله ان تحل بكم نقمة من نقماته لانكم بلغتم من كرامة الله منزلة فضلتم بها، و من يعرف بالله لا تكرمون، و انتم بالله في عباده تكرمون و قد ترون عهود الله منقوضة فلا تفزعون، و انتم لبعض ذمم آبائكم تفزعون، و ذمة رسول الله محقورة و العمي و اليكم و الزمن في المدائن مهملة لا ترحمون، و لا في منزلتكم تعملون، و لا من عمل فيها تعنون، و بالادهان و المصانعة عند الظلمة تامنون كل ذالك مما امركم الله به من النهي و التناهي و انتم عنه غافلون، و انتم اعظم الناس مصيبة لما غلبتم عليه من منازل العلماء لو كنتم تسمعون.

ذالك بان مجاري الامور و الاحكام علي ايدي العلماء بالله الامناء علي حلاله و حرامه، فانتم مسلوبون تلك المنزلة، و ما سلبتم ذالك الا بتفرقكم عن الحق و اختلافكم في السنة بعد البينة الواضحة، و لو صبرتم علي الاذي، و تحملتم المؤونة في ذات الله كانت امور الله عليكم ترد، و عنكم تصدر، و اليكم ترجع، ولكنكم مكنتم الظلمة من منزلتكم، و اسلمتم امور الله في ايديهم يعملون بالشبهات، و يسيرون في الشهوات، سلطهم علي ذالك فراركم من الموت، و اعجابكم بالحيات التي هي مفارقتكم، فاسلمتم الضعفا في ايديهم، فمن بين مستعبد مقهور و بين مستضعف علي معيشته مغلوب، يتقلبون في الملك بآرائهم، و يستشعرون الخزي باهوائهم، اقتداء بالاشرار، و جراة علي الجبار، في كل بلد من هم علي منبره خطيب يصقع، فالارض لهم شاغرة،و ايديهم فيها مبسوطة، و الناس لهم خول لا يدفعون يدلامس، فمن بين جبار عنيد، و ذي سطوة علي الضعفة شديد مطاع لا يعرف المبدء (و) المعيد، فياعجبا و مالي (لا) اعجب و الارض من غاش غشوم، و متصدق ظلوم، و عامل علي المؤمنين بهم غير رحيم، فالله الحاكم فيما فيه تنازعنا و القاضي بحكمه فيما شجر بيننا.

اللهم انك تعلم انه لم يكن ما كان منا تنافسا في سلطان، و لا التماسا من فضول الحطام، ولكن لنري (لنرد خ ل) المعالم من دينك، و نظهر الاصلاح في بلادك، و يامن المظلومون من عبادك


و يعمل بفرائضك و سننك و احكامك، فانكم تنصرونا و تنصفونا، قوي الظلمة عليكم، و عملوا في اطفاء نور نبيكم، و حسبنا الله و عليه توكلنا و اليه المصير. [1] .



پاورقي

[1] تحف العقول 148 عار ج 100 و 79.

ترجمه‏ي خطبه حسين (ع):

اي مردم! از آنچه که خدا بدان دوستان خود را پند داده پند گيريد از قبيل بد گفتن او به پيشوايان يهود آنجا که مي فرمايد (مائده: 62) چرا خداپرستان و پيشوايان آنان را از گفتار خلاف خود بازندارند و فرمايد:

(مائده: 78) لعن شده‏اند. کساني که کافر شدند از بني اسرائيل تا فرمايد چه بد است آنچه مي کنند، همانند خداوند آنها را بدان نکوهش کرد براي آنکه کار زشت و فساد را از ستمکاراني که در پيش چشمشان بودند و نهي نمي‏کردند آنها را به طمع آنچه از آنان مي رسيد و از ترس اينکه در خطر واقع شوند. با اينکه خدا مي فرمايد:

(مائده 44) از مردم نترسيد و از من بترسيد و فرمود: (توبه 71) مردان و زنان مؤمن دوستان همديگرند و امر به معروف مي کند و نهي از منکر - خدايا امر به معروف و نهي از منکر به عنوان يک فريضه، خود آغاز سخن کرده است چونکه مي دانسته اگر اين فرضيه ادا شود و برپا گردد همه‏ي فرائض از هموار و دشوار بر پا شوند و اين براي آن است که امر به معروف و نهي از منکر دعوت به اسلام است به همراه رد مظالم و قسمت کردن بيت المال و غنائم و گرفتن زکات از جاي خود و صرفش در مورد خود.

سپس شماها اي گروه نيرومند که معروف به دانش مشهور به خوبي و معروف به خيرخواهي و به وسيله خدا در دل مردم مهابتي داريد! شرافتمند از شما حساب مي برد و ناتوان شما را گرامي مي دارد و آنانکه هم درجه‏ي شمايند و بر آنها حق نعمتي نداريد شماها را بر خود ترجيح مي دهند. شما واسطه‏ي حوائجي هستيد که بر خواستاران آنها ممتنع است و به هيئت پادشاهان و ارجمندي بزرگان راه مي رويد. آيا همه‏ي اينها براي اين نيست که مردم به شما اميد دارند که به حق خدا قيام کنيد و لو آنکه از بيشتر حق او کوتاه آمديد؟ سپس به حق ائمه بي اعتنايي نموديد و اما حق ناتوان‏ها را نديده گرفتيد حقي که براي خود پنداشتيد طلب نموديد نه در راه خدا بذل کرديد و نه جاني براي خدا که آن را آفريده به خطر انداختند و نه براي رضايت خدا با عشيره اي در افتاديد، در حالي که شما به درگاه خدا آرزوي بهشت او را داريد و همجواري رسولان او و امان از عذاب او را آرزو مي کنيد.

من مي ترسم براي شما اي کساني که اين آروزها را به درگاه خدا داريد، از اينکه يک انتقامي از خدا بر شما فرود آيد، زيرا شما به يک مقامي از کرامت خدا رسيديد که به آن برتري داريد بر ديگران، در حالي که مي بينيد پيمانهاي خدا شکسته شده و شما هراس نمي‏کنيد با آنکه براي يک نقض عهد پدران خود دست و پا گم مي کنيد و در حالي که تعهد رسول خدا خوار و بي مقدار شده وکورها و لالها و زمين گيرها در همه‏ي شهرها بي سرپرست مانده‏اند و بر آنها تحرم نمي‏شود شما به اندازه‏ي مقام خود و درخور مسؤليت خود کار نمي‏کنيد و نه به کسي هم که اين وظايف را انجام دهد خضوع داريد، و باسازش، خود را تامين مي دهيد. همه اينها همانست که خدا شما را بدان فرمان داده از جلوگيري و بازداشتن از مناهي، و شما از آن غفلت ورزيديد در حالتي که مصيبت شما از همه بزرگتر است، زيرا ناتوان و مغلوب شديد در حفظ مقام علما تا ديگران چيره شدند، اي کاش شما کوشش و سعي مي کرديد!

اين براي آن است که مجاري امور و احکام به دست دانشمندان خداپرست است که امين بر حلال و حرام او هستند و بايد زمام امور به دست آنها باشد و شمائيد که اين مقام از شما گرفته شده و نيست اين، مگر به سبب جدايي شما از حق و اختلاف شما در سنت پيغمبر پس از وجود دليل روشن. و اگر شما بر آزار شکيبائي داشتيد و در راه خدا بردبار بوديد سررشته‏ي کارها به شما بر مي گشت و از طرف شما اجرا مي شد و شما مرجع و مصدر امور مي شديد، وليکن شما ستمگران را رشد و امکانات داديد و امور حکومت خدا را بر آنان واگذاشتيد و آنان به شبهات کار کردند و شهوتراني نمودند، آنان را بر اين مقام مسلط نکرد مگر گريز شما از مرگ دلخوش بودنتان به زندگي دنيا که از شما جدا خواهد شد. ناتوان‏ها را زيردستشان قرار دايد و بعضي را غلام و برده و مقهور و برخي را ناتوان يک لقمه نان و مغلوب زندگي قرار داديد. کشور را با راي خود زيرورو کردند و رسوائي هوسراني به بار آوردند بجهت پيروي از اشرار و يا جرئت بر خداي جبار. در هر شهري از آنان سخنوري بر منبر دارند که دروغ مي گويد و زمين بر نفع آنان خالي مانده. دستشان بر همه جا باز است و مردم همه در اختيار آنهايند، هر که با دست آزار آنها را لمس کند بر دفاعش قدرت ندارند و برخي زورگو و معاندند و بر ضعيفان زور مي گويند و بر آنها پوزش مي برند و برخي فرمان روايند و به روز رستاخيز.

و به خداي ابداء کننده و عود دهنده عقيده ندارند، شگفتا از اين وضع او چرا در شگفت نباشم در حالي که زمين در زير سلطه‏ي دغل باز ستمکار است و يا زکات بگير نابکار و يا حاکمي است بر مؤمنان که به آنها رحم نمي‏کند. خدا حاکم باد در آنچه ما کشمکش داريم و او به حکم خود در اختلاف ما قضاوت کند.

بار خدايا! تو مي داني که آنچه از ما اظهار شده براي رقابت در سلطنتي نيست و به خواهش کالاي دنيا نيست ولي براي اين است که دين تو را بر پا ببينيم يا برگردانيم» و در بلادت اصلاح نمائيم و ستم رسيده‏ها از بندگانت را آسوده خاطر کنيم و به فرائض و سنت و احکام تو عمل شود شما بايد ما را ياري کنيد و به ما حق بدهيد، نيروي ستمکاران بر شماهاست و آنها در خاموش کردن نور پيغمبر شما مي کوشند و خدا ما را بس است و بر او توکل داريم و به درگاه او باز مي گرديم و سرانجام همه به سوي اوست.