بازگشت

جنگ هاي حسين در روم و افريقا


وجود حسين (ع) مثل اعلايي بود كه در هر مشكل از او به نفع اسلام استفاده مي شد. بنا به نقل ابن خلدون، عثمان به سال 25، به عبدالله بن ابي سرح دستور داد تا افريقا را تصرف كند و عقبة بن نافع را براي يك سپاه و عبدالله بن نافع را براي سپاه ديگر امير قرار داد و سپاه ده هزار نفري، مدينه را به قصد افريقا ترك گفتند و سرانجام با اهل افريقا صلح نمودند كه سالي چيزي بدهند و در نتيجه ي كثرت آنان نتوانستند اصرار و تحميل بيشتري كنند.

سپس عبدالله بن ابي سرح فرمانده ي كل قوا از عثمان اذن حمله دوم را خواست و از او استمداد نمود تا عثمان با صحابه مشاوره نمايد و سپاه مجهزي اعزام كند. از جمله ي صحابه، حسن و حسين (ع) و ابن زبير و ابن عباس و ابن عمر و ابن عمرو عاص و ابن جعفر بودند. در سال 26 آنان با عبدالله بن ابي سرح عزيمت نمودند و عقبة بن نافع با سپاه خود در «برقة» به آنان متصل شد. [1] .

لكن اول به طرابلس رفتند و سپاه روم را شكست دادند وغنيمت فراوان بردند و سپس به افريقا رفتند. [2] احمد بن خالد ناصري در جلد 1 كتاب خود «الاستقصا لاخبار المغرب الاقصي» وارد شدن حسين (ع) را با برادرش حسن بن علي (ع) به كشورهاي غرب در صحفه ي 39 نقل كرده. (بدانجا رجوع شود.).

ابن جرير طبري و ابن اثير گويند كه به سال 30، عثمان سعد بن عاص را براي حكومت به كوفه فرستاد و سعد همان سال به طبرستان ايران - كه در دوران خلافت عمر بوسيله سويد بن مقرن در مقابل مالي مصالحه شده بود - حمله برد و جمعي از اصحاب با او بودند كه از جمله حسين (ع) و برادرش حسن بن علي و عبدالله بن عباس و حذيفة بن يمان بودند. آنان از سپاه اسلام امان خواستند تا تسليم شوند و بدون خونريزي به آنان امان داده شد بشرط آنكه


مردمي را نكشند، اما وقتي كه حصار را گشودند برخلاف پيمان همه را كشتند مگر يك مرد را آنچه را كه در حصار بود [3] جمع آوري كردند. بنا به گفته ي فتوح البلدان بلاذري (صفحه ي 353) عثمان به سال 29 هجري عبدالله بن عامر گريز را از حكومت كوفه منفصل و به حكومت بصره نصب نمود و سعيد بن عاص آن فرمانده ي ماجراجو به فرمانروايي كوفه تعيين گرديد.

مرزبان طوس نامه اي به اين دو نفر نوشت و آنها را به خراسان دعوت كرد كه هر كدام فاتح شدند مالك آنجا شناخته شوند. اين دو فرمانروا هر دو حركت كردند وليكن عبدالله از او پيشي گرفت و سعيد ناچار به سوي طبرستان رفت وقتي كه نيروهاي عرب استحكام دژها را ديدند از گشودن آن مايوس شدند، زيرا نه تنها عظمت دروازه هاي كوه پيكر آن - كه هنگام باز شدن روي ميله ي آهني مي چرخيد و بوسيله ي چند مرد قوي هيكل حركت مي كرد - سپاه ايران به اعجاب آورده بود، بلكه تاكتيك جنگي شان شگفت انگيزتر بود.

سعيد بن عاص در اين شرايط موجود با يك نقشه ي سري كه براي سران سپاه هم كاملا مخفي بود پيشنهاد صلح كرد و بعدا خيانت نمود و به مواد صلح عمل نكرد و به كشتاري هولناك دست زد. [4] .


پاورقي

[1] زيرا بنا به گفته‏ي عبدالله علائلي در کتاب خود سمو المعني صفحه‏ي 435 «جرجير» پادشاه طرابلس و طنجه سپاه بسيار قويي به حدود کشور ريخته و عقبه بن نافع را در مضيقه خطرناک قرار داده بود که با رسيدن اين لشکر فتح اسلامي خاتمه يافت.

[2] ابن خلدون ج 2 ص 128.

[3] طبري ج 5 ص 57.

[4] کامل ابن اثير ج 3 ص 109.