بازگشت

مدح حسين از زبان خليفه ي ثاني و پسرش عبدالله


حافظ محب الدين طبري در ذخائر العقبي گويد: عمر بن خطاب عطاي حسن و حسين را مثل عطاي پدرشان مي داد. [1] عمر بن خطاب عظمت و جلالت حسين را پاس مي داشت و به آن حضرت مي گفت: «انما ابنت ما تري في رؤسنا الله ثم انتم.» يعني: آنچه را در سر ما مي بيني خدا رويانيده و سپس شما. مقصودش اين بود كه اين همه اعتبار و عزت و هر چه از دين و دنيا داريم از خدا و شما داريم. [2] .

پسرش عبدالله عمر روزي در سايه ي كعبه نشسته بود كه ديد حسين تشريف مي آورد، گفت: «هذا احب اهل الأرض الي اهل السماء اليوم.» [3] اين مرد امروز محبوب ترين اهل زمين است نزد اهل آسمان. او همان عبدالله بود كه در حق حسين (ع) مي گفت: «و انه يغر العلم غرا». يعني: همچنان كه مرغ جوجه خود را با منقار خود غذا مي دهد حسين (ع) نيز در بيت نبوت از انگشت پيغمبر غذاي علوم را خورده است. [4] .

عمرو بن اشعب روايت مي كند عبدالله بن عمرو بن عاص نشسته بود كه حسين بن علي (ع)


مي گذشت عبدالله بن عمرو عاص گفت من احب ان ينظر الي احب اهل الأرض الي اهل السماء فلينظر هذ المجنار يعني: هر كه دوست دارد كه نگاه كند به محبوب ترين روي زمين در نزد آسماني ها به اين عابر نگاه كند. [5] .

زماني ابن عباس و عبدالله عمر با آن حضرت در وضعي كه پيش آمده بود سخن مي گفتند - تا امام از تصميمي كه داشت منصرف شود - و سخن به درازا كشيد و سرانجام هر دو منطق امام را تصديق نمودند. عبدالله عمر گفت: خدا گواه است كه تو بر خطا نيستي و خداوند پسر دختر پيغمبر خود را به راه ناصواب قرار نمي دهد و طبيعي است كه شخصي به مانند تو با اين علو شأن در طهارت و قرابت با پيغمبر (ص)، نبايد با مثل يزيد بيعت كند، اما من بيمناكم از آنكه روي نيكو و زيباي شما با شمشيرها مجروح شود. با ما به مدينه بازگرد و اگر خواستي هرگز با يزيد بيعت نكن.

حسين (ع) فرمود: هيهات! كه من بتوانم به مدينه برگردم و در آنجا با امنيت زندگي كنم. اي پسر عمو! اين مردم اگر به من دسترسي داشته باشند و مرا بيابند يا بايد با كراهت بيعت كنم يا كشته شوم.

سپس ماجراي يحيي و سر بريده ي او گفت و كشتن بني اسرائيل هفتاد پيغمبر را بين الطلوعين اظهار فرمود واينها را از خواري و بي وفايي دنيا شمرد. [6] .

عبدالله بن عمر فهميد كه در تعقيب سرنوشت خود اراده ي شكست ناپذير دارد، لذا از آن حضرت تقاضا كرد تا سينه ي مبارك را كه بوسه گاه پيغمبر بود بنماياند، همين كه سينه را باز كرد عبدالله سه مرتبه آن را بوسيد و گريست و گفت: تو را به خدا مي سپارم زيرا در اين سفر شهيد خواهي شد. [7] .

ابوهريره از حسين تقاضا مي كرد كه پيراهن شريف خود را بلند كند تا بوسه گاه پيغمبر را ببوسد، سپس سينه و ناف حسين (ع) را بوسيد. [8] .


پاورقي

[1] رجوع شود به ذخائر العقبي طبع دار کتب العراقيه صفحه‏ي 135.

[2] تذکرة الخواص ص 245.

[3] الاصابه ج 1 ص 333، حقاف ج 10 ص 648.

[4] سمو المعني في سمو الذات ص 148.

[5] بحار ج 43 ص 297.

[6] مقتل خوارزمي ص 191.

[7] قمقام ذخار 333.

[8] مقتل خوارزمي ص 147.