بازگشت

صبر حسين جامع مفاهيم است


اين صفت فرشته اي و خلق عالي انساني كه قرآن بيش از هفتاد جا از آن نام برده و آن را از نظر ماهيت و آثار مدح نموده و از اوصاف رجال آسماني شمرده و ائمه اطهار - عليهم السلام - منزلت آن را نسبت به ايمان يك شخص بمانند سر نسبت به تن آدم قرار داده مي فرمايند: «الصبر من الايمان كالراس من الجسد لا خير في جسد لا رأس معه و لا في ايمان لا صبر معه« [1] و ما بطور تفصيل و مشروح درباره ي صبر در جلد دوم كتاب خود «العقل و جنده» كه به زبان عربي است - و خرد و سياه ترجمه ي آن است - بحث كرده ايم.

كلمه ي صبر در لغت به معني حبس نفس است و در اصطلاح علم اخلاق عبارت است از ثبات و پابرجا بودن نفس انسان و بازداشتن آن از اضطراب به هنگام شدايد و ناگواري ها و سختي ها و مصيبت ها برحسب مقتضيات عقل و شرع. محقق طوسي - اعلي الله مقامه - حبس نفس را به جزع به هنگام ناملايمات اختصاص داده و توضيح داده كه قلبش را از اضطراب و زبانش را از شكايت و اعضاي خود را از حركات غير متعارف نگاهدارد.

اين يك مفهوم وسيع است كه با اختلاف موارد، معاني متعدد و متفاوت به وجود مي آيد. گاهي نفس در مقابل مصائب حفظ مي شود و آن را فقط صبر گويند و مقابل آن جزع است. و محقق طوسي صبر را تنها از اين جنبه تعريف كرده است.

گاهي ثبات نفس و نگهداري آن از اضطراب در ميدان جنگ و جهاد است (الصابرين في الباساء و الضراء و حين الباس) كه آن به شجاعت معروف است و مقابل آن تزلزل نفس و خودباختگي و ترس است.


گاهي نگهداري نفس در مقام خشم و غضب است كه آن را حلم ناميده اند و ضد آن خشم و غضب است.

گاهي ضبط نفس در برابر ضرر و زيانهاي مالي و دنيوي است كه آن را سعه ي صدر مي نامند و مقابل آن را ضجر، يعني آزردگي و بي قراري گويند. گاهي هم حفظ نفس در برابر شهوات و خواسته هاي غرائز است كه آن را عفت گويند و ضد آن هتك و پرده دري است. گاهي ضبط نفس از افشاء اسرار ديگران است كه آن را كتمان گويند و ضد آن اذاعه و فاش كردن است.

صبر حسين بن علي (ع) جامع همه ي مفاهيم گذشته بوده و آن هم به وجه اتم واكمل شامل صبر در برابر كشته شدن عزيزان و شكيبايي در ميدان جنگ است كه مشروحا در گذشته بحث شده است. و صبر وي در مقام خشم وقتي بود كه شمر ملعون خندقي را كه امام با آتش آن را پر كرده و مانند عايق و سد در برابر حمله ي ناگهاني دشمن قرار داده بود، مشاهده نمود و به امام جسارت كرد كه واقعا قابل تحمل نبود. بطوري كه سلم بن عوسجه كه در تيراندازي مهارت داشت اجازه خواست تا لوث وجود پليد او را از روي زمين پاك سازد، ليكن امام اجازه نداد و در برابر ناسزاهاي او خونسردي نشان داده و گفت: ما هيچ وقت شروع به جنگ نمي كنيم. و آن حضرت از شروع كردن به جنگ كراهت داشت [2] و در مقابل درخواست زهير بن قين در برخورد نظامي حر همان جواب رد را فرمود كه من شروع به جنگ نمي كنم. [3] شاهد و گواه بر صبر وي از مشتهيات غرائز، همان قصه ي ارينب و كنيز معاويه است كه امام به بديح داد و شرح هر دو در اين مجموعه تحت عنوان «اينجا مركز خلافت است يا شكارگاه ناموس» و «حسين با كنيز ستاره پرست» نگارش يافته است. (بدانجا رجوع شود)

صبر وي در برابر ضرر و زيانهاي مالي، ديگر جاي بحث نيست، زيرا گفته شد كه او براي دنيا و مال دنيا ارزشي قايل نبود و دنيا با تمام مظاهرش در پيش حسين (ع) بي وزن و بي ارزش بود. بنابراين حسين عزيز از ضررهاي آن باكي نداشت و اسرار مردم در پيش وي محترم بود و آن حضرت به مانند صندوق امانت و مخزن اسرار مردم بود، كه تا لحظه ي شهادت در نگهداري آن اسرار كوشيد و آنها را با خود در دل خاك دفن كرد.

آن حضرت حتي بعضي از اسرار مغيبات را نفرمود و يكي از خوابهاي خودش را كه جدش در آن خواب به وي دستوري داده بود، به عبدالله بن جعفر و يحيي بن سعيد بيان نفرمود


و گفت: به كسي نخواهم گفت. [4] و اين غير از خواب مكه بود.


پاورقي

[1] مرآة العقول ج 1 ص 108.

[2] ابوالشهداء ص 172.

[3] قمقام ص 390.

[4] مقتل الحسين مقرم ص 196: طبري ج 4 ص 292، الحسن و الحسين سبطا رسول الله ص 91.