بازگشت

ابن عباس به عبدالله زبير چه گفت؟


گويا عبدالله بن زبير يك مرد رياست طلب بود و از شكست خود در مقابل حسين (ع) در مكه زجر مي برد و همه ي توجه مردم به حسين (ع) بود و از اين نظر دلش مي خواست حسين (ع) در مكه نباشد، تا اسباب شهرت و رياست براي او فراهم شود.

بطوري كه ابن عباس عموزاده ي حسين (ع) پس از حركت پسر پيغمبر با ابن زبير ملاقات كرده، دست بر دوشش گذاشت و گفت چشم تو روشن گرديد كه حسين (ع) بسوي عراق مي رود، ملك حجاز تو را تنها باشد، آنگاه اشعار زير را بر او خواند:



يا لك من قنبرة بمعمر...

خلالك الجو فبيضي و اصفري



و نقري ان شئت ان تنقري

قد رفع الفخ فماذا تحذري



هذا حسين سائر فابشري

اي پرنده ي چكاوك كه در عمراني زندگي مي كني! فضا براي تو خالي و بي مانع ماند. تخم بگذار و نغمه سرايي كن



و هر چه بخواهي نوك منقار به زمين بزن، زيرا دام شكار و تله برداشته شد. پس از چه مي ترسي؟ اين حسين (ع) است كه به سوي عراق روان است، مژده باد بر تو!

ابن زبير در برابر سخنان ابن عباس برخوردي پريشان و تا حدي بي ادبانه داشت، يعني شما آل هاشم خلافت را مخصوص خود مي داند و ديگران را در آن حقي نيست! ابن عباس با دليل برنده بر دهان او زد و گفت: شما چه شرفاتي براي خود مي پنداريد تا خلافت از آن شما باشد؟ جز آنكه از طرف مادر به آل هاشم انتساب داريد!

در اينجا غلام ابن زبير گفت: پسر عباس! ما شما را دوست نداريم و شما ما را نمي خواهيد.


ابن زبير جهت تنبيه از فضولي غلام يك سيلي به او زد و گفت: تو حق سخن نداري.

ابن عباس گفت: از اين كار چه خيزد؟ كسي سزاوار زدن است كه از دين به در رود و سخنان نسنجيده گويد. ابن زبير گفت: آن كس كه باشد؟ پسر عباس گفت: تو! در اين هنگام مشايخ قريش كه ديدند نزديك است كار به جاهاي خطرناك بكشد، ميانجيگري نموده و به اين جدال فيصله دادند. [1] .

توضيح اينكه: نخستين گوينده اين اشعار طرفة بن العبد است و او شاعر است كه در كودكي در يك مسافرت با عمويش به محلي رسيدند كه آب داشت. منزل كردند و پرنده هاي كوچك كه عرب آنها قنبره گويند بسيار بود طرفه تله كوچكي داشت آن را براي قنبره ها نصب كرد و در تمامي روز موفق نشد براي صيد لذا دامش را برچيند بسوي عمويش برگشت و هنگاميكه كوچ كردند ديد قنبرها در همان محل كه دام گسترده بود جمع شده حبوباتي را كه طرفه پاشيده بود آنها را مي چينند و اين اشعار را خواند كه حالا دام و تله ها برچيده شد آزادانه هر چه مي خواهيد زندگي كنيد نوك بزنيد و تخم بگذاريد. [2] .


پاورقي

[1] قمقام زخار ص 331.

[2] قمقام زخار ص 334.