بازگشت

استقامت حسين در هدف


استاد عبدالله علائلي ضمن آنكه از اوصاف بزرگي كه در وجود حسين (ع) تمركز داشته، تجليل كرده، سخن گفته است كه همه ي آنها از روح فياض و بلند پرواز و شكست ناپذيرش سرچشمه مي گيرد كه ما به يك قسمت از آن بطور اقتباس و با اضافات ديگر اشاره مي كنيم.

يكي از آن اوصاف كه وي با تعبير «عظمة المضاء» از آن ياد كرده - و ما آن را به استقامت در عزم و هدف تعبير مي كنيم-، در مقام تجزيه و تحليل در اين جمله خلاصه مي شود كه عزم و اراده به انجام كار در شخص به حدي باشد كه هيچ چيز او را از تصميم خود بازندارد و آغاز كار و پايانش را در نظر گرفته و هشيارانه تصميمي شكست ناپذير بگيرد.

اكنون حسين عزيز را ببينيد كه رجال بزرگي همچون عمر بن عبدالرحمن مخزومي، جابربن عبدالله انصاري و عبدالله بن عباس و محمد بن حنيفه و عبدالله بن عمر او را از تصميمي كه دارد نهي مي كنند و با آن شرحي كه در عنوان «مدح حسين (ع) از زبان خليفه ي ثاني و پسرش عبدالله» خواهيد ديد، فرزدق در منزل صفاح [1] و عبدالله بن مطيع در منزل بطان [2] و ابوهره آزدي در منزل ثلعبه [3] و عكرمه بن ابي لوذان درمنزل واقصه [4] و مسورة بن مخرمة [5] او را از روياروئي با دستگاه يزيد منع مي كردند و او را سوگند مي دادند كه به كوفه نرود، زيرا براي وي و خاندانش خطر جاني پيش بيني مي كردند، ليكن اين به ظاهر نصيحت هاي دلسوزانه در عزم و اراده ي وي خللي وارد نساخت.


اين رجال هر چند نامدار و متشخص بودند اما روحي مثل روح حسين و شعور و بينشي مانند شعور او نداشتند و آن سرمايه اي كه حسين (ع) داشت آنها نداشتند و در برابر مردانگي و شهامت حسين (ع)، مردانگي خود را از دست داده بودند.

گويي مانند ريگهاي كوچكي بودند كه بر دامن كوه بزرگي ريخته شده باشند و بادهاي تند آنها را فرو ريزد، ليكن كوه درجاي خود استوار و آرام باقي بماند. و اكنون كه بادهاي تند و ريشه كن حوادث و آزمايش جهان اسلام به حركت درآمده و مردم را زير و رو مي كند حسين (ع) با اراده ي آهنين در برابر چنين بادهاي سهمگين و امواج كوبنده و تكان دهنده اي، مردانه قد علم كرده و مانند كوه، تزلزلي به خود راه نمي دهد. و مي توان گفت او در برابر همان رجال برجسته اين خطبه را خواند:

خط الموت علي ولد آدم مخط القلادة علي جيد الفتاة و ما اولهني الي اسلافي اشتياق يعقوب الي يوسف و خيرلي مصرع انا لاقيه كأني باوصالي تتقطعها عسلان الفلوات بين النواويس و كربلاء فيملان مني اكراشا جوفا و اجربة سغبا لا محيص عن يوم خط بالقلم رضي الله رضانا اهل البيت نصبر علي بلائه و يوفينا اجور الصابرين لن تشذ عن رسول الله لحمته بل هي مجموعة له في حظيرة القدس تقربهم عينه و ينجزبهم وعده الا و من كان فينا باذلا مهجته و موطنا علي لقاء الله نفسه فليرحل معنا فاني راحل مصبحا ان شاء الله. [6] .

يعني: مرگ بر فرزندان آدم نوشته شده و مانند گردنبند بر گردن دوشيزگان او را احاطه كرده و من به ديدار گذشتگان خودم بسيار مشتاقم همانگونه كه يعقوب مشتاق ديدار يوسف بود و براي من قتلگاهي است كه هر آينه آن را خواهم ديد. گويا مي بينم كه ميان نواويس و كربلا، گرگان بيابان رگ هاي مرا از يكديگر جدا مي كنند تا شكمهاي گرسنه ي خود را بدان انباشته سازند.

از چنين روزي كه قلم قضا آن را نوشته گريزي نيست، رضاي خدا رضاي خاندان ماست و صبر مي كنم بر بلا تا خدا به ما مزد صابران دهد. هرگز پاره ي تن پيغمبر از او جدا نگردد، بلكه با او در حظيره ي قدس در يك جا گرد آيند و رسول خدا چشمش به پاره هاي تنش روشن شود و بواسطه ي شان به وعده خود وفا كند. آگاه باشيد هر كس از ريختن خون دلش در راه ما دريغ


ندارد و دل به شهادت و لقاء خدا بنهد با ما كوچ كند كه من بخواست خدا بامدادان كوچ خواهم كرد.

اين بود منطق حسين (ع) و نظر قاطع او، درود بر او روزي كه به دنيا آمده و روزي كه بميرد و روزي كه حي و زنده برانگيخته شود. [7] .

آري حسين تا پايان كار بر تصميم خويش ثابت ماند و هدف مقدسش در سه كلمه خلاصه شد: «و خدا، رسول و قرآن».


پاورقي

[1] طبري ج 4 ص 290.

[2] حسين (ع) ص 138.

[3] مقتل خوارزمي ج 1 ص 226.

[4] مدينة الحسين ج 2 ص 17.

[5] ابن عساکري ترجمه امام حسن 202.

[6] لهوف ص 53.

[7] و سلام، عليه يوم ولد و يوم يموت ويوم يبعث حيا. (سوره مريم آيه‏ي 15).