بازگشت

شجاعت حسين به مفهوم دليري و قهرماني


خواجه نصيرالدين طوسي گويد: «اللهم صل و سلم و زد و بارك علي صاحب الدعوة النبوية و الصولة الحيدرية و العصمة الفاطمية و الحلم الحسنية و الشجاعة الحسينية». برحسب اخباري كه در اين مجموعه نقل شده آن حضرت شجاعت را از جد بزرگوارش به ارث برده بود.

علي بن عيسي اربلي در كشف الغمه آورده كه شجاعت حسين (ع) در بين مردم ضرب المثل بود. شيخ مهدي مازندراني در معالي السبطين گويد: اگر كسي ادعا كند كه شجاعت حسين (ع) در ميدان كربلا، جنگهاي علي (ع) و جلادت و شجاعت او را به بوته فراموشي سپرد، گزافه نگفته است. سيد حيدر حلي اين قصيده را در شجاعت آن بزرگوار آورده:



فتلقي الجمموع فردا و لكن

كل عضو في الورع منه جموع



رمحه من بنانه و كان من

عزمه حد سيفه مطبوع



زوج السيف بالنفوس ولكن

مهرها الموت و الخضاب النجيع




يعني دستجاب سپاه را بمانند فردي به حساب مي آورد،ولكن در نظر دشمن هر عضوي از حسين (ع) در مقام دليري بمانند يك جمعيتي وانمود مي كرد نيزه او انگشتانش بود و تندي شمشير او در اراده ي او سرشت و طبيعت شده بود، شمشير را با نفسهاي سپاه دشمن تزويج كرده بود كه مهر آن مرگ و خضاب آن خون هاي سپاه بود.

گويند كه به جنگ ادامه داد تا هزاران نفر را كشت و گفته اند ده هزار نفر را. [1] .

ملاحسين كاشفي گويد: دوازده هزار نفر را كشت. [2] .

محدث قمي گويد ما شكسته دلي را نديده ايم كه فرزندان و ياران وخويشان او را به قتل رسانند و در عين حال قويدل تر از حسين بن علي (ع) باشد. سپاه به او حمله مي كرد و او به سپاه حمله مي برد، چنان فرار مي كردند و كوچه باز مي نمودند كه گويي رمه ي گوسفند از حمله ي گرگ فرار مي كند، در حالي كه سي هزار نفر بودند، اما مانند ملخ پراكنده مي شدند. امام به مركز سپاه خود بر مي گشت و مي گفت: لا حول و لا قوة الا بالله العلي العظيم [3] .

ممكن است درباره ي اين احاديث كه ده هزار و دوازده هزار نقل شده گفته شود كه همه ي شان از دم شمشير نگذشته باشند بلكه به هنگام حمله صفوف و ستون هاي سپاه رو به فرار مي گذاشتند و در برخي از عبارتها مانند رمه ي بزرگ از گرگها فرار كند «فتكشف عنه انكشاف المعزي اذ اشد فيه الذاب» و در بخي ديگر مانند ملخ از جلو پسر فاطمه پراكنده مي شدند «فينهزمون بين يديه كانهم جراد منتشر».

بديهي است در چنين فرارهاي غير عادي و تهاجمي افراد پياده زير پاي اسبان و ضعيف زير پاي قوي تلف و پايمال مي شوند و شايد در هر يك از اين تصادمات هزاران نفر از پا درآيند و اگر اين محال نباشد مشكل است كه دوازده هزار مرد جنگي را در يك و يا دو ساعت بلكه در نصف روز يك به يك از دم شمشير بگذرانند و حتما نيروي امامت به معني قدرت فوق بشري در كار نبوده و الا از جهات ديگر اشكالات بسيار وارد مي شود.


آنچه بعضي از كتب مقاتل و تواريخ نوشته اند كه هاتفي از غيب صدا زد: يا حسين شفاعت امت را كه خونبهاي اين شهادت است فراموش كردي، اگر با قوت امامت جنگ و نبرد كني تمامي اهل زمين از مبارزه ي با تو عاجز مي شوند، امام وقتي كه اين صدا را شنيد گفت: انا لله و انا اليه راجعون. سپس شمشير خود را در غلافش گذاشت و آماده ي شهادت گرديد. اين خبر در نهايت ضعف و غير معقول است و ايرادهاي فراواني دارد كه با مختصر تأملي روشن مي گردد، زيرا اگر در واقع امام قبلا يك برنامه ي محدود و معيني داشته بنا به عقيده ي شيعه محال است كه آن را فراموش كند تا مجددا تذكر داده شود و بسيار بعيد است امام (ع) با وصف قدرت مبارزه و آمادگي بر كشتن دشمنان دين كه محبوب خداوند است دست از جنگ بردارد و شمشير در غلاف بگذارد و خود را تسليم دشمن نمايد زيرا در آن صورت آن را جهاد نگويند بلكه مفهوم خودكشي بر آن منطبق مي شود. [4] .

در بعضي كتب تاريخ يكهزار و نهصد و پنجاه نفر هم وارد شده كه با ضربت امام كشته شده اند. [5] حميد بن مسلم گويد: به خدا قسم حسين را ديدم كه در بين صفوف لشكر جولان مي كند و محاسن مباركش با خون رنگين شده و زره او همه اش خون آلوده شده بود. [6] .


پاورقي

[1] معالي السبطين ج 2 صفحه 16-15، مصائب المعصومين ص 281.

[2] روضة الشهداء، مخفي نماند که اگر روضة الشهداء در اين نقل متفرد بود قابل اعتناء نبود، زيرا ايشان روايات ضعيف بسيار آورده‏اند (مانند بودن شهربانو درميدان کربلا و سوار شدن به ذوالجناح تا آخر صفحه 349 همان کتاب رجوع شود و قصه زعفرجن را آورده به صفحه‏ي 346 رجوع شود و نظاير آن زياد است) ولکن در اين ادعا بسياري از مورخين با وي همراهي دارند.

[3] سفينة البحار ج 1 ص 691، مصائب المعصومين ص 281.

[4] مصائب المعصومين ص 281.

[5] مصائب المعصومين ص 281.

[6] معالي السبطين ج 2 ص 17.