بازگشت

حسين مظهر شجاعت با تمام معاني آن


كليه ي مظاهر شجاعت در نفس حسين (ع) وجود داشت و روح عالي او مركز نمايش عالي ترين مرتبه ي شجاعت بود.

شبراوي شيخ اسبق دانشگاه الازهر مصر [1] از يك شخصيت بزرگ نقل كرده كه وي گفته است. اهل بيت تمام فضايل را جامع بودند و هر كس بخواهد فضايلشان را بپوشاند مانند كسي است كه مي خواهد اشعه ي آفتاب را بپوشاند.

هيچ كس از آنها سؤالي نكرد مگر آنكه جواب شافي و معقول شنيد و كسي با آنها در مقام


معارضه و هم طرازي برنيامد مگر آنكه مغلوب گشت.

چه بسيار سختي ها و مصائبي كه در هنگام جهاد و قتال با آنها روي داد و با بردباري بسيار عالي تحمل نموده و كوچكترين ضعف، و ناتواني در آنها ديده نشد و با قوت قلب از مصائب استقبال نمودند. [2] .

حسين (ع) از بين همه در اوج صفات عاليه قرار گرفت و علو مرتبه ي او بحدي بود كه ثريا از رسيدن به معناي آن فرومايه و حقير مي نمود. او مصائب را چنان استقبال مي نمود كه دشمن كوچكترين انكسار در قيافه ي او احساس نمي كرد.

طبري و ابن اثير از عبدالله بن عمار نقل كرده اند: وقتي پيادگان لشكر از چپ و راست به آن حضرت حمله كردند، حضرت بر آنان كه از جانب راست حمله آورده بودند حمله فرمود و همه گريختند. سپس به سمت چپ حمله كرد و آنها مجبور به فرار و گريز شدند، در حالي كه عمامه بر سر و پيراهني از جنس خز در برداشت.

به خدا سوگند هرگز شكسته دلي را نديده بودم كه فرزندانش و اهل بيت و اصحاب و يارانش كشته شده باشند و قوي دل تر و محكمتر و بي باكتر از حسين بن علي (ع) باشد، به خدا سوگند پيش از او و بعد از او كسي را مثل او نديدم. به هر سو حمله مي كرد سپاه از او مي گريختند. به خدا قسم او همچنان جولان مي داد كه خواهرش زينب بيرون آمد و مي گفت: «ليت السماء تطابقت علي الأرض» يعني: كاش آسمان با زمين يكسان گشته بود. [3] .

ابن ابي الحديد گويد: كيست در شجاعت مانند حسين بن علي (ع) همو كه در ميدان كربلا گفتند ما نديديدم كسي را كه انبوه مردم بر او هجوم آورند و از برادران و اهل و ياران جدا شده باشد، در عين حال چنين شجاع باشد!

او مانند شير رزمنده، سواران را درهم شكست و تا زنده بود تن به پستي وذلت نداد و دست در دست آنها نگذاشت تا كشته شد. [4] .

استاد عقاد گويد: «و شجاعة الحسين (ع) صفة لا تستغرب منه لانها الشي ء من معدنه». يعني: شجاعت حسين (ع) وصفي است كه ظهور آن از شخصي مانند حسين (ع) شگفت ندارد، زيرا


ظهور شجاعت از او مثل ظهور طلا از معدن است و شجاعت فضيلتي است كه آن را از پدران و نياكان به ارث برد و به فرزندانش تحويل داد.

در افراد انسان كسي در شجاعت قلبي و قوت روحي شجاعت تر از آن كس نيست كه تن دهد، به آنچه كه حسين در كربلا به آن تن در داد. [5] .

وي اضافه مي كند كه حسين بن علي (ع) در شجاعت روحي و جسمي ضرب المثل بود.

زيرا او مالك دلش بود، در حالي كه بانوان و جوانان و كودكان و فرزندانش با قيافه هاي روشن و چهره هاي نوراني گرسنه و تشنه بودند و دامنش را مي گرفتند و ناله مي كردند!

قلبش مطمئن بود درحالي كه بلا و مصائب مانند امواج دريا او را از هر طرف احاطه كرده بود هر چند از مرگ دوستان و داغ نوجوانان و عزيزانش تأسف مي خورد، اما در هدف مقدس كمترين سستي نداشت و از عزم راسخ او چيزي كاسته نمي شد.

در شب عاشورا كه امام بنا به نقل استاد عقاد در خيمه نشسته بود و تيرها را كه در مقابلش ريخته بود جمع مي كرد يا به نقل ديگران در مكاني دورتر از خيام به شمشير خود صيقل مي داد و اين اشعار را مي خواند:



يا دهر اف لك من خليل

كم لك بالاشراق و الأصيل



من صاحب و ماجد قتيل

و الدهر لا يقنع بالبديل



و انما الامر الي الجليل

و كل حي سالك السبيل



زينب (ع) و امام سجاد (ع) در يك خيمه بودند، امام خود را از گريه بازداشت و اما زينب نتوانست خود را ضبط كند. از خيمه بيرون رفت و صدا زد: «و اثكلاه اليوم مات جدي رسول الله امي فاطمة و ابي علي و اخي الحسن (ع)» يعني: آه كه به داغ فقدان برادر مبتلا شدم. امروز جدم پيغمبر و مادرم فاطمه و پدرم علي و برادرم حسن (ع) از دنيا رفتند. اي كاش مرگ مرا نابود كرده بود! اي حسينم، اي يادگار گذشتگان و تتمه ي باقيماندگان!

حسين (ع) از گريه ي او به گريه آمد، ولي عزمي كه داشت ابدا كاهش نيافت و فرمود: خواهرم! اگر مرغ سنگخوار را به حال خود مي گذاشتند در لانه ي خود مي آراميد. سپس او را به آرامش توصيه نمود و دلداري داد و لحظاتي بعد خواهر را در حالي كه بيهوش شده بود، به خيمه برد. [6] درود بر روح بلندت اي حسين اي فخر آزادگان، درود بر خاندانت كه تو را


پرورش داده و درس شرافت و استقامت و شكيبايي و فداكاري و قوت قلب و ثبات قدم به تو آموخته.


پاورقي

[1] وي عبدالله بن محمد قاهري شافعي از علماي بزرگ قرن دوازدهم هجري است و در سال 1137 قمري که دانشگاه الازهر بطور رسمي مرکز علمي و مذهبي شد به رياست مذهبي و علمي، و مرجع عام و خاص نايل آمد. وي به سال 1217 ه.ق در هشتاد سالگي وفات نمود و در قاهره مدفون گرديد. الاتحاف از جمله آثار اوست. (ريحانة الادب).

[2] الاتحاف ص 17.

[3] تاريخ طبري ج 4 ص 345، کامل ابن اثير ج 3 ص 295.

[4] شرح ابن ابي الحديد ج 3 ص 482.

[5] ابوالشهداء ص 71.

[6] ابوالشهداء خلاصه از ص 68-64.