بازگشت

لعن كننده علي خوك شده


همين كه مطلب به اينجا رسيد گفت: پسر! تو از كجايي؟ گفتم: اهل كوفه ام. پرسيد: از نژاد عرب يا از موالي؟ گفتم: از نژاد عربم. سپس سي دست لباس و ده هزار درهم پول داد و گفت: چشم مرا روشن كردي و من از تو حاجتي دارم. گفتم: حاجت تو برآورده است. گفت فردا به فلان مسجد بيا و برادر مرا كه دشمن علي (ع) است تماشا كن. منصور گويد: شب براي من طولاني شد تا سحر كردم و به مسجد رفتم و در صف اول قرار گرفتم، در طرف چپ من جواني بود. وقتي كه به ركوع خم شد عمامه از سرش افتاد. ديدم سرش مانند سر خوك است. پس از نماز علت آن پرسيدم. گريه كرد و گفت: برويم خانه. وقتي كه رفتيم، گفت: مؤذن بودم و هر روز هزار بار بين اذان و اقامه، علي (ع) را فحش مي دادم و روزهاي جمعه چهار هزار مرتبه او را لعن مي كردم. شبي در روي همين سكو در خواب خودم را در بهشت ديدم كه پيغمبر (ص) و علي (ع) شاد و خرمند. پيغمبر به حسن و حسين (ع) فرمود: پسرانم، مردم را سيراب كنيد. آنها مردم را آب دادند. پيغمبر فرمود: به اين مرد كه به سكو تكيه داده آب بدهيد.

امام حسن (ع) گفت: جد بزرگوارم! مرا امر مي كنيد كه به وي آب دهم در حالي كه او هر روز هزار مرتبه به پدرم علي لعن مي گويد و امروز هم چهار هزار مرتبه آن را تكرار كرده!

پيغمبر اكرم پيش من آمد و گفت: لعنت خدا بر تو باد! علي (ع) را لعن مي كني؟! علي (ع) از من است. گويا پيغمبر را ديدم كه بصورت من تف انداخت و با پاي خود مرا زد و فرمود: برخيز، خدا صورت تو را تغيير دهد. ازخواب بيدار شدم و ناگهان ديدم سر و صورتم مانند خوك شده.

سپس منصور دوانقي به من گفت: آيا نظير اين دو حديث در دست تو هست؟ گفتم نه. گفت: سليمان! حب علي (ع) ايمان است و بغض علي (ع) نفاق و كفر است. به خدا قسم علي (ع) را دوست نمي دارد مگر مؤمن و با او دشمني نمي ورزد مرگ منافق. گفتم: امان مي خواهم. گفت: تأمين دادم، چه مي گويي، گفتم: امير نظر تو چيست درباره ي قاتل حسين (ع)؟ گفت: در آتش است، در آتش است.

گفتم: آنكه پسر پيغمبر را مي كشد آن هم همان حكم را دارد و در آتش است؟ گفت: بلي،


اما رياست و سلطنت عقيم و نازاست. سپس گفت: بيرون رو و اين حديث را بطوري كه شنيده اي نقل كن. [1] .

در اين حديث مي شود ميزان محبوبيت اهل بيت را بخوبي دانست. منصور در حال فرار خود در شهرها با گفتن فضايل اهل بيت ارتزاق و تعيش كرده در حالي كه دوران سلطنت و قدرت بني اميه بوده است. مع الوصف دلهاي مردم در تحت نفوذشان نبوده و اهل بيت عصمت در هر عصري حاكم بر قلوب مردم بوده اند.

گو آنكه از فضايل علي (ع) سؤال شده، اما در مقام گفتار فضايل ومناقب حسن و حسين (ع) بيشتر از همه بچشم مي خورد و خاتمه ي حديث هم به نام حسين (ع) و عذاب قاتل او پايان يافته.


پاورقي

[1] جلاء العيون ج 2 ص 23-19.