بازگشت

حسين بوسه گاه نبي


يكي از مظاهر علاقه و عاطفه ي پدر و مادر نسبت به فرزند در آغوش گرفتن كودك و بوسيدن اوست. در دوران جاهليت و پيش از طلوع آفتاب درخشان اسلام عواطف و غرائز، عشق و علاقه و احساسات پاك انساني، خصوصا در عربها از ميان رخت بربسته بود و براي اخلاق مقدس، مفهومي در افكار و ارزشي در مغزهاي عمومي باقي نمانده بود.

رأفت و رحمت، مهر و محبت و دلسوزي و رقت را يك نوع ضعف نفس مي شمردند و قساوت و شقاوت و سندگلي را يك نوع شجاعت و افتخارات مي دانستند. وحشتناك ترين مظهر قساوت قلب و رنج عواطف همان «وأدالبنات» يعني زنده بگور كردن دختران بود.

بوسيدن فرزند و اظهار عاطفه نسبت به او، مخصوصا در طبقه ي دختر، عار و ننگ محسوب مي شد.

صاحب مكارم الأخلاق گويد: رسول اكرم (ص) حسن و حسين (ع) را مي بوسيد و اقرع بن حابس در محضر پيامبر حاضر بود، گفت: من ده فرزند بزرگ كرده ام و هرگز آنها را نبوسيده ام. رسول اكرم (ص) او را ملامت كرد و فرمود: اين صفت نقص است خداوند ريشه ي رحمت و شفقت را از قلب تو كنده است. [1] و علامه ي مجلسي در ذيل اين حديث اين جمله را افزوده است كه هر كس به صغير رحم نكند از ما نيست. [2] .

گردنكشان و متكبران از بوسيدن طفل و در آغوش كشيدن كودك كه يك عمل عاطفي ومنافي كبر و غرور است - چون از مقام حشمت و موقعيت صوري و خيالي شان مي كاهد - خودداري مي كردند.

علامه ي اربلي در كشف الغمه از عروة بن زبير روايت كرده كه: رسول خدا (ص) حسين (ع) را محكم در بر گرفته بود و او را مي بوسيد و مي بوييد، مردي از انصار كه در مجلس حاضر بود


آن حالت را ديد، گفت، مرا پسري است كه اكنون جواني برومند شده و تاكنون او را نبوسيده ام، رسول خدا فرمود: خداي متعال رحم و شفقت را از دل تو بر گرفته، مرا چه تقصيري است؟ [3] .


پاورقي

[1] مکارم الاخلاق ص 131.

[2] بحار ج 43 ص 283، «من لم يرحم الصغير و لم يعتز الکبير فليس منا.» يعني: هر کس صغير را نوازش و نسبت به او دلسوزي نکند و به بزرگان احترام نگذارد از ما نيست.

[3] کشف الغمه ج 2، قمقام ص 56.