بازگشت

ايمان در مؤمن ولادت ثانوي است اما حسين


مي توان گفت كه ايمان مؤمن ولادت ثانويه اي است كه با آن انسانيتش آغاز مي شود، كما اينكه با ولادت طبيعي حياتش آغاز مي شود و لذا مدتي در سيطره ي طبيعت و حكومت ماده و غلبه ي شهوات به سر مي برد تا به حد رشد عقل و تكليف برسد.

لكن در بين افراد بشر افرادي هستند كه با ولادت فطري و طبيعي ولادت دومي هم در آنها متكون مي شود، مانند حسين (ع) كه انسانيت او با ولادت باسعادتش به وجود آمد و حتي براي لحظه اي در سيطره ي نفس و حكومت شهوات واقع نگرديد.

رسول اكرم (ص) حسين (ع) را ياري و مدد مي كرد و از پشت پرده ي عاطفه و حجابات نبوت و با محبتهاي گرم او را در بر مي گرفت و از چشمه ي شعور، او را سيراب مي نمود تا آنكه وي در يك حقيقت قدسي ظاهر گشت و حديث «حسين مني و انا من حسين» به اين نحو خلاصه مي شود كه حسين (ع) با همان مظاهر، مثال اعلاي نبي و نبي با آن اشعه ي آسماني كه به حسين تابش مي كرد مثال اعلاي حسين (ع) است. حسين (ع) تتمه و امتداد وجود رسول و بقاي


استوار حيات پيغمبر است كه پس از غروب آفتاب نبوت با اشعه ي نور وجود حسين (ع) تاريكي هاي جهالت روشن گرديد.

ابن ماجه در سنن خود از يعلي بن مره روايت كرده كه با رسول اكرم (ص) به مجلس مهمانيي دعوت داشتيم در حين راه ناگاه پيامبر به فرزندش حسين (ع) برخوردند كه در كوچه بازي مي كرد، پيغمبر جلو همراهان رفت ودستهاي خود را گشود (بغل باز كرد) كه حسين (ع) را بگيرد كودك از اين سوي به آن سوي مي گريخت و پيغمبر (ص) او را مي خندانيد تا او را گرفت. سپس دستش را زير چانه، دست ديگرش را پشت سر او گذاشت و او را بوسيد و فرمود: «حسين مني و انا من حسين احب الله من احب حسينا حسين سبط من الاسباط.» يعني: حسين از من و من از حسينم، خدايا دوست بدار هر آنكس را كه دوست دارد حسين را، حسين سبطي است از اسباط، [1] و در قاموس جمله ي «امة من الامة» اضافه شده.

شرباصي بعد از نقل حديث يك معناي لطيف بر جمله ي «حسين سبط من الاسباط» آورده و مي گويد: سبط به معني جماعت و قبيله است، شايد منظور از حديث اين باشد كه حسين (ع) در رفعت و بلندي مقام، مرتبه ي يك امت را دارد و يا آنكه اجر و ثواب او مثل اجر يك امت است و آن بجهت عظمت قيام او و نيز بعلت اهميت نتايج نهضت خونين اوست.

بغوي و سيد احمد زيني دحلان از اسامة بن زيد روايت كرده اند كه يك شب در خانه ي پيغمبر براي عرض حاجتي رفتيم. پيغمبر (ص) در حالي كه چيزي را در عباي خود پيچيده بود بيرون آمد و من ندانستم آن شي ء چيست. چون حاجتم را به عرض رسانيدم پرسيدم اين چيست كه عبا بر آن پيچيده اند؟ حضرتش عبا را به يك سو زد و من حسن و حسين (ع) را ديدم، فرمود:

«هذان ابناي و ابنا ابنتي اللهم اني احبهما فاحبهما و احب من يحبهما.» [2] .

باز بغوي از انس نقل كرده كه رسول (ص) به فاطمه اطهر (ع) مي فرمود«ادعي لي ابني فيشمهما و يضمهما اليه.» پسرهايم را برايم بياور، پس آن دو را مي بوييد و به خود مي چسبانيد. [3] .



پاورقي

[1] سنن ابن ماجه ج 1 صفحه 65، مصابيح السنه ج 2 صفحه 281، بحار ج 43 ص 271. در بحار صفحه‏ي 306 اين روايت را به نام امام حسن (ع) آورده و در آخر حديث نام حسين را برده.

[2] مصابيح السنه بغوي ج 2 ص 280، بحار ج 43 ص 300 و تاج العروس.

[3] مصابيح السنه بغوي ج 2 ص 281 و تاج العروس ج 5 ص 307 طبع مصر.