بازگشت

حسين از من و من از حسينم


در كامل الزياره ي ابن قولويه ص 3 و در بسياري از كتب معتبره ي اماميه اين حديث معروف از رسول اكرم (ص) نقل شده كه «حسين، مني و انا من حسين». يعني حسين از من و من از حسين هستم. صاحب شريعت در اين تعبير آنچه افهام عامي و اذهان متوسط مي فهمند - كه منظور


اين باشد كه شهيد كربلا جگر پاره ي پيغمبر است - قصد نكرده، زيرا هر پسر پاره ي تن پدر است، و اين هم در مقام ثبوت و هم در مقام اثبات، اختصاص به حسين (ع) ندارد و پيغمبر هرگز اين نوع معاني ساده را منظور نمي كند.

بلكه حتما از اين جمله طلايي يك معناي عميق و مفهوم عالي منظور است و آن تنبيه امت است كه رسول اكرم (ص) چگونه نخستين قيام كننده براي دعوت بسوي دين خدا و نيز آخرين قيام كننده براي تثبيت اركان و قوائم دين مبين است و همو محكم كننده ي اساس اسلام و قاطع خارهاي مزاحم دين است. سيد جعفر حلي در قصيده ي خود اين معني مقدس را بخوبي روشن كرده است:



قد اصبح الدين منه شاكيا سقما

و ما الي احد غير الحسين (ع) شكا



فما راي السبط للدين الحنيف شفا

الا اذا دمه في كربلاء سفكا



و ما سمعنا عليلا لادواء له

الا بنفس مداويه اذا هلكا



بقتله فاح للاسلام نشر هدي

فكلما ذكرته المسلمون ذكا [1] .



بنابر نوشته ي علامه ي فقيد مرحوم مقرم اين روايت را بزرگان اهل سنت، نظير ترمذي در جامع خود - كه در مناقب حسين (ع) است - و حاكم نيشابوري در مستدرك ج 3 ص 177 و ابن عساكر در تهذيب تاريخ شام ج 4 ص 314 و ابن حجر در مجمع الزوائد ج 9 ص 181 و در صواعق المحرقه ص 115 و بخاري در كتاب ادب المفرد علامه «متقي الهندي» در كنز العمال ج 7 ص 107 و صفوري در نزهة المجالس ص 478 نقل كرده اند. نگارنده به اين مصادر رجوع نكرده و به استناد ايشان نقل مي كنم كه رسول اكرم (ص) در ميان اصحاب كبار و در حلقه هاي بزرگ و كوچك و در مجالس و محافل رسمي فرموده: «حسين مني و انا من حسين».


روايات و تاريخهاي معتبر اتفاق دارند كه رسول خدا علي و فاطمه و حسن و حسين (ع) را از تمام مردم و كسان و نزديكان خود بيشتر دوست مي داشت و علاقه ي پيامبر به آنها يك علاقه ي ساده ي پدر نسبت به فرزند نبود، بلكه ريشه آن بر علايق عميق و مباني محكم و يگانگي روحي استوار و رمز اتصال ناگسستني معنوي و توافق كامل فكري ميان آن حضرت و آنها بود. تعبير «انهم مني و انا منهم» يعني: ايشان از من و من از ايشان هستم و يا حديث زيد بن ارقم كه: «انا سلم لمن سالمتم و حرب لمن حاربتم» يعني: من در صلح و سازشم با هر كسي كه با شما در صلح و سازش باشد و درجنگ و نبردم با كسي كه با شما درجنگ و نبرد باشد. [2] و تعبيرات ديگري نظير اينها تأييد و تأكيد بر اين رابطه و محبت، و عين واقع و حقيقت است.

در اينجا لازم است يك اتصال روحي و معنوي و همفكري يا وحدت تمام عيار وجود داشته باشد تا رسول خدا (ص) بتواند از آن وحدت با جمله ي «انا سلم لمن سالمتم و حرب لمن حاربتم» ياد كند.

زيرا اين جمله تصريح دارد به اينكه طرز تفكر و سلوك و روش آنها با وضع و سلوك و روش پيغمبر يكي است و هيچگونه فرق و تفاوتي با هم ندارد و كردار و رفتار و جنگ و صلح آنها با رسول خدا متحد است.

نبايد فراموش كرد كه گوينده ي اين جملات كسي است كه در دوره ي زندگاني پر افتخار خود با گزافه گويي و گفتارهاي بي واقع و مداحي بيجا مبارزه كرد و كسي است كه سخنان وي براي بشر مدرك قانوني و ديني محسوب مي شود و گفتار او ترجمان حقيقت بوده و هست.

رسول خدا غير از فاطمه (ع) دختران ديگري نيز داشت و غير از علي (ع) عمو و عموزاده و خويشاوند بسياري داشته است، ليكن چرا اين همه اظهار علاقه و محبت به فاطمه و علي (ع) و فرزندانش اختصاص يافت و چرا پيغمبر از همه ي كسان و اصحاب خود آنها را برگزيد؟! پاسخ آن روشن است و آن اينكه اين چهار تن ترجمان واقعي رسول بودند.

نام رسول اكرم (ص) ودين او با اين بزرگواران زنده مانده است و نام رسول با دين و دين با حسين زنده گرديد، بنابراين وجود حسين (ع) تتمه و امتداد وجود و بقاي حيات پيغمبر محسوب مي شود.


مثل معروفي است كه گفته اند مرد با آثار خود باقي است،و سعدي شيرازي اين حقيقت را اينگونه به نظم آورده است كه:



سعديا مرد نكونام نميرد هرگز

مرده آنست كه نامش به نكويي نبرند



از اين جهت گفته مي شود كه پيشوايان دين با مرگ فاني نمي شود، بلكه با يك نحوه حيات زنده مي مانند و در حيات امت شركت دارند پيشوا در دو مرحله، از وجود بهره مند است واز آن استفاده مي كند: يكي وقتي است كه به راهنمايي اشتغال دارد و ديگري در وجود مؤمن كه نمونه ي آثار هدايت و مثال اعلاي ارشاد است. و از اين جهت مي توان گفت كه صحابه بمثابه ي چراغ هاي تاباني هستند كه از مركز وحي و محل نور نبوي (ص) به آنها اضافه مي شود و همين معنا را حديث نبوي با يك بيان بسيار لطيف روشن مي سازد، كه قال رسول الله: «اصحابي كالنجوم». يعني: ياران من مانند ستارگان فروزان هستند. و از اين نسبت سر قداست و عظمت آنان آشكار مي شود.


پاورقي

[1] مقتل الحسين مقرم ص 90، مسند احمد بن حنبل ج 4 طبع مصر ص 172، سنن ابن ماجه ج 1 ص 64 طبع مصر، صحيح ترمذي طبع مصر ج 13 صفحه 195 و نهايه‏ي علامه مجد الدين ابن اثير جزري ج 2 صفحه 152 طبع خيريه‏ي مصر.

[2] براي يک نفر مسلمان مؤمن بهترين معرف عظمت حسين (ع) همين سخنان پيغمبر است. (رجوع شود به سنن ابن ماجه ج 1 ص 65).