بازگشت

ذبح عقيقه و اسرار شگفت انگيز


از روزي كه حسين (ع) به دنيا قدم گذاشت هفت روز گذشت. جد بزرگوارش محفل


باعظمتي ترتيب داد و بزرگان اصحاب در آن مجلس شركت داشتند بنا به گفته ي تاريخ و احاديث مرويه، گوسفندي يا قوچي [1] به منظور عقيقه ذبح شد.

خير و نفع آن را در سير كردن فقرا اختصاص داد كه در حقيقت اعلاني بود بر آنكه نخستين پايه اي كه انسانيت شامخه و مثليت بر آن استوار است ريختن خونهاي جهنده ي حيوانيت و برطرف ساختن خاصيت و جنبه ي افساد و خونريزي هاي او است كه در حيوان ذبح شده مجتمع است و با ريختن خون آن از آن او صاف پاك مي شود.

در حيواني كه بمنظور غذا ذبح مي شود جسد انسانها منظور است و با در نظر گرفتن گوشت و چاقي بدن آن به ذبحش اقدام مي شود.

و اما در ذبح حيواني كه جهت خدا و عقيقه ذبح مي شود معاني روحي منظور است و در حقيقت منظور تعليم است براي انسان كه چطور حيوان براي انسان فدا مي شود پس انسان هم بايد براي مافوق خود و براي هدف و عقيده ي خود فدا شود.

به همين دليل مجاهدين خون گرم و پهلوانان جنگجو درباره ي بهترين رمز و گوياترين «آرم» كه هدف آنان را روشن سازد و همه ي افراد سپاه را به هدف تشجيع كند تفكرات عميقانه نمودند و سرانجام به اين نتيجه رسيدند كه در مقابل چشم جنگجويان و در زير پرچم سپاه، حيواني را بكشند و خون آن را در منظر عمومي بر پايه ي پرچم بريزند وبا اين رمز، درس همه ي افراد سپاه هم نسبت به اهميت پرچم و عظمت هدف و هم وظيفه ي جنگ آوران از بر و روشن گردد و از اعماق دل هر سرباز اين صدا برخيزد كه بايد در حفظ هدف و پرچم خونم را بريزم. و اين رويه در نظامات سپاه محترم بود تا زمان محمد علي پاشا خديو مصر. [2] فقراي مدينه از گوشت اين قرباني خوردند و معنايش اين بود كه جنبه ي حيوانيت اين انسان بر جنبه ي روحاني او فدا گرديد كه طبقه ي محروم در اجتماع بهره مند گردد و شعور خود را در شعور آنان و رنج خود را در رنج آنان و سعادت خود را در سعادت آنان ببينند و آنها را از خود بدانند و با اين طريق يگانگي و وحدت حقيقي به حد كمال مي رسد كه در ديگران خيالي و صوري و در حسين (ع) حقيقت و واقعيت بود، زيرا محيط چنان طبايع را مسموم كرده و زهرآلود ساخته بود كه رسول


عزيز مدتي همت خود را به كار برد تا كلمه ي (من) را كه كلمه ي تجبر و تكبر و نخوت است از ميان برداشت و به جاي آن كلمه ي «ما» را كه كلمه ي متواضع المفهوم و معني اجتماعي و يگانگي دارد رواج داد.

عمر بن يزيد مي گويد: از امام صادق شنيدم مي فرمود (كل امريء يوم القيامة مرتهن بعقيقته و العقيقة اوجب من الاضحية) روز قيامت هر مرد در گرو عقيقه خود مي باشد و عقيقه از قرباني مهم تر و لازم تر است. [3] .

و باز از حضرتش روايت شده (كل انسان مرتهن بالفطرة و كل مولود مرتهن بالعقيقة) هر انسان در گرو زكاة فطره و هر نوزاد در گرو عقيقه است. [4] .

باز عمر بن يزيد مي گويد به امام صادق عرض كردم من نمي دانم پدرم براي من عقيقه انجام داده يا نه «فامرني فعققت عن نفسي و انا شيخ» مرا امر فرمود از طرف خود عقيقه انجام داد در حاليكه پير شده بودم. [5] .

منظور از رهان همان تأمين معنويات انسان است و عقيقه در اصطلاح فقهي حيواني را كه براي نوزاد كشته مي شود گويند و همه آن را پخته به فقراء و اقرباء اطعام مي كند و ران و يا بازوي آن را به قابله نوزاد مي دهند به بقيه اخبار (به بحار ج 104 صفحات 120) و بعد مراجعه شود.


پاورقي

[1] زيرا در بعضي عبارات «عق عنه» دارد که به معني عقيقه‏ي مطلق است، اما در ارشاد مفيد صفحه‏ي 180 «و سماه حسينا و عق عنه کبشا» که به معني قوچ و حيوان نر است و علامه ابن صباغ مالکي در فصول مهمه ص 152 و محمد بن صبان مصري در اسعاف الراغبين (مطبوع در حاشيه‏ي ابصار العين صفحه‏ي 179) جمله «عق عنه» دارد.

[2] سمو المعني في ستم الذات ص 406.

[3] بحار ج 10 ص 120.

[4] بحار ج 104 ص 120.

[5] بحار ج 104 ص 12.