بازگشت

فطرس و گهواره ي حسين


ابن شهر آشوب در مناقب از ابن عباس و امام صادق (ع) روايت كرده: وقتي كه حسين بن علي (ع) متولد شد حقتعالي به امين وحي امر فرمود با هزار فرشته جهت تهنيت به رسول خدا از طرف خود و خداي عزوجل بر زمين فرود آيد، فرشته ي وحي نيز طاعت نمود.

در يك جزيره اي از جزاير دريا به فرشته اي برخورد كه «فطرس» نام داشت و از حاملان عرش بود و خداوند بخاطر تأخير در امتثال فرمان پر و بال او را سوزانده و به همين جزيره انداخته بود وهفتصد سال بود كه در اين جزيره به عبادت اشتغال داشت.

همينكه فطرس جبرئيل را مشاهده نمود از هدفش سؤال كرد او علت نزول را شرح داد، اين فرشته ي پر سوخته فهميد كه اين مولود در نزد خدا مقام والايي دارد، گفت مرا با خود حمل كنيد و پيش محمد (ص) ببريد كه براي من دعا كند.

جبرئيل اين فرشته ي مغضوب را با خود آورد. وقتي كه به حضور رسالت پناه رسيدند جبرئيل از طرف خود و خداوند عرض تهنيت نمود و حال پريشان فطرس را شرح داد.

پيغمبر (ص) فرمود «قل له تمسح بهذا المولد وعد الي مكانك» به فطرس بگو كه خود را به اين مولود بمالد و به جايگاه و مقام خود برگردد پس فطرس خود را به حسين (ع) ماليد و نجات يافت. [1] .

محدث قمي در سفينة البحار ج 2 صفحه ي 374 اين واقعه را با جمله ي «امسح جناحيك بحسين» (بالهاي خود را به حسين مس كن)، نقل كرده.

اما محدث خياباني گويد: اسرار الشهاده و مخزن البكاء از بصائر الدرجات روايت كرده اند كه پيغمبر خدا فرمود«شأنك بالمهد فتمسح به و تمرع فيه» خود را به گهواري حسين مس كن و خود را به خاك بمال، فطرس نيز چنين كرد و رسول اكرم (ص) دعا مي فرمود. حضرتش مي فرمايد كه ناگهان ديدم پر فطرس درآمد و خون از آن جاري شد و اين پر بلند شد تا آنكه به آن پر ديگرش ملحق گرديد وبا جبرئيل به آسمان عروج كرد و به مقام خود رسيد. [2] از اين روايت ظاهر مي شود كه يك پر فطرس صدمه ديده بود كه شفا يافت.

نگارنده به بصائر مراجعه نمودم و اين حديث را در مواردي كه مظنون بود پيدا نكردم ولكن جملات دعاي مولوديه، روايت بصائر را تأييد مي كند، زيرا جملات دعا تماس فطرس


را به گهواره تصريح مي كند كه «و عاذ الفطرس بمهده فنحن عائذون بقبره من بعده» [3] .

ملاحسين كاشفي - متوفاي 910 هجري قمري - از شيخ مفيد - عليه الرحمة - اين روايت را مطابق روايت ابن شهر آشوب نقل كرده و در ذيل آن اضافه كرده كه فطرس پس از شهادت حسين (ع) مطلع شد و مناجات كرد كه: خدايا! اگر مي دانستم من هم با دشمنان او جنگ مي كردم و به شهادت مي رسيدم. خطاب رسيد: حالا با هفتاد هزار فرشته كه در اختيار توست برويد بر قبر او ملازم شويد و بر وي گريه كنيد و ثواب آن را به آنانكه در مصيبت حسين (ع) گريانند هديه كنيد. فطرس از آن وقت ملازم قبر حسين است. [4] .

شاعران در اين باب قصايد فارسي و عربي فراواني سروده اند. از جمله شيخ ابراهيم قفطان گويد:



غذاه النبي بابهامه

فمازال عن ربها يصدر



به الله رد علي فطرس

مقاما به في السماء يذكر



اكان من النصف مثل الحسين (ع)

شفيع الخلائق اذ تحشر



و من هو ريحان قلب النبي

ثلاثا علي الترب لا يقبر [5] .



پيغمبر با انگشت غذا داد به حسين (ع) و غذا هميشه از انگشت نبي مانند مشك خارج مي شد. بخاطر حسين (ع) خداوند فطرس را به مقام خود برگرداند آيا انصافست اين حسين (ع) كه روز محشر شفاعت كننده بر خلائق و ريحانه قلب پيغمبر است جسمش سه روز بر روي خاك عريان و بي قبر بماند؟ شاعر گويد:



نبي را هيچ مي داني چرا لب بر لبش بنهاد

بلي تا پرورد از شيره ي جان شافع عباد



دهاني را كه بود شربتش شيره ي جانش

كجا باشد روا پر خون شود از ناوك بيداد



تني كز شيره جان پيامبر پروريد آخر

چرا مجروح شد در كربلا با خنجر فولاد [6] .




وفاي شوشتري گويد: [7] .



بكن اين شور و غوغا را دلا در عهد برنايي

وگرنه چون خزان عمر شد از عهده برنايي



فغان و زاري بلبل ببين وقت سحر با گل

كه دارد با دو صد غلغل ز وصل دل تمنايي



كه اي رسول خدا مژده بادت از يزدان

كه اي كريمه ي زهرا لقب كه خواند خدا



هزار مرتبه بادا مبارك اين مولود

چه فيضها كه رسد از وجود او بطي



نخست از همه ايزد زجرم دردائيل [8] .

كه اي امير هدا هد به بادت از داد



ترا بتول بنامت نمره استظهار

نخست بر تو دوم برين سوم كرار



چه قلبها كه رسد از قدوم او بعيار

گذشت بار دگر بر فرشته سر بردار



رها كن اين تن خاكي كه اصل توست افلاكي

تويي مصداق «كرمنا» كه پور پاك بابايي



تويي خون خدا آري كه هم سري و هم ثاري

به حق حضرت باري كه در هر چيز يكتايي



زدردائيل [9] فطرس باز پرسم قدر مقدرات

كه جز تو نيست كس فريادرس بر در دهر دايي





پاورقي

[1] مناقب ابن شهر آشوب باب ولادت حسين (ع).

[2] وقايع، جلد رجب و شعبان طبع سنگي صفحه‏ي 254.

[3] مفاتيح الجنان ص 164.

[4] روضة الشهداء کاشفي ص 194.

[5] وقايع رجب شعبان ص 252.

[6] وقايع رجب شعبان ص 254.

[7] وقايع رجب شعبان ص 257.

[8] محدث خياباني در وقايع الايام جلد رجب، آزادي دو ملک ديگر را به دعاي پيغمبر به نام حسين (ع) در روز ولادتش يکي به نام صلصائيل و ديگري به نام دردائيل از منتخب طريحي و بحارالانوار نقل کرده نگارنده شرح آن دو قصه را نياورده و رعايت اختصار منظور بوده است.

[9] محدث خياباني در وقايع الايام جلد رجب، آزادي دو ملک ديگر را به دعاي پيغمبر به نام حسين (ع) در روز ولادتش يکي به نام صلصائيل و ديگري به نام دردائيل از منتخب طريحي و بحار الانوار نقل کرده نگارنده شرح آن دو قصه را نياورده و رعايت اختصار منظور بوده است.