بازگشت

دعوت به قيام در برابر ظلم و الحاد


تجلي اين ويژگي نهضت عاشورا را هم مي توان در شعر شاعران بزرگ ديگري از مكتب عاشورا ديد؛ قيام عاشورا خود در حقيقت دعوت به قيام بود و نهضتهاي پس از آن كه به خونخواهي حسين (ع)تمسك مي كردند، نشانه انتشار آن دعوت و قبول آن در نزد مردم و امت اسلامي بود؛ شعر عاشورايي نيز به لسان خود اين دعوت را به گوش مردم مي رساند، از شاعران بزرگ كه رسالت اين پيام را به عهده گرفته بودند، مي توان به «ابوالاسود دئلي» و «كميت بن زيد اسدي» اشاره كرد:

«ابوالاسود» تنها چند سالي پس از شهادت حسين (ع) زنده بود و دردمندانه او را چنين مرثيه مي كرد: [گويا شعر او خطاب به زني است كه وي را از هواداري اهل بيت بيم مي داده است].



الست ترين بني هاشم

قد افنتهم الفئة الظالمة



و انت تظنينهم بالهدي

و با لطف هام بني فاطمه



فلو كنت راسخة في الكتاب

الاحزاب خابرة عالمه



علمت بانهم معشر

لهم سبقت لعنة حائمه [1] .



(آيا فرزندان هاشم را نمي بيني كه همگي قرباني ستم گروه [بني اميه] ستمگر شدند؟ آيا بني اميه را هدايت يافته گمان مي كني در حالي كه سرهاي فرزندان فاطمه (س) [به جرم حمايت از دين] در سرزمين طف به خاك و خون كشيده اند؟ اگر در فهم كتاب خدا استوار بودي احزاب حق و باطل را از يكديگر مي شناختي و آنگاه مي دانستي كه اينان [امويان] گروهي هستند كه لعنت خداوند بر آنها مي رسد).

«ابوالاسود» در زماني كه گروه «توابين» حركت خود را بر ضد دستگاه اموي (در سال 65) آغاز كرده بود با اشعاري كه مملو از حماسه پروري بود، ادبيات زمان خويش را به سوي مبارزه و حق طلبي سوق داد و مضامين عاشورايي را براي نخستين بار در ميان شعراي بزرگ عرب مطرح ساخت.

از ديگر شعراي بزرگ كه اين دعوت را به نحو گسترده تري در شعر زمان ائمه (ع) مطرح ساخت «كميت» بود.

«قصايد بلند هاشميات» از شاهكارهاي شعر صدر اسلام است كه آفريده «كميت» بود. اين اشعار كه اشعاري سياسي - اجتماعي بود در مدح يا مرثيه آل محمد (ص)، طرح حكومت عدل، افشاگري بني اميه و معرفي اهل بيت (ع) سروده شده است. [2] «انعكاس هاشميات تا آن اندازه گسترده و فراگير شد كه حتي در عصر عباسيان، اديب نامدار و لغوي شهيد شيعي «ابن سكيت» جان بر سر حفظ آنها نهاد و آنها را تدوين دوباره اي داد.

قصايد هاشميات حوزه ي ادبيات اسلامي را تحت تأثير خود قرار داد و اساسا سبكي از شعر انقلابي و افشاگر را به وجود آورد، تا آن اندازه كه امويان چاره اي نديدند كه افرادي - چون «اصمعي» اديب مشهور - را برانگيزد تا آنها را تحريف كرده و عناصر كوبنده اش را حذف نمايد.» [3] .

ابياتي از قصيده بائيه [از مجموعه هاشميات]:



فمالي الا آل محمد شيعة

و مالي الا مشعب الحق مشعب



و قالوا «ترابي» هواه و رأبه

بذلك ادعي فيهم و القب



الم ترني من حب آل محمد

اروح و اغدو خائفا اترقب



فان هي لم تصلح لها سواهم

فان ذوي القربي احق و اوجب [4] .



(من تنها شيعه ي آل احمدم و تنها رهسپار راه حقم. دشمنان مرا «ترابي» مي خوانند؛ يعني محب و پيرو علي (ع) و گمان مي كنند كه اين براي من سرزنش است. [آري من محب علي ام] آيا نمي بينيد كه از عشق آنان روز و شب در مبارزه و جنگ و گريز با آنانم؟ خلافت مگر براي آل محمد (ص) سزاوار نيست، زيرا آن كه به پيامبر نزديك است به اين كار سزاوارتر از ديگران است).


پاورقي

[1] ديوان ابي‏الاسود، صنعه ابي‏سعيد الحسن السکري، تحقيق شيخ محمد حسن آل ياسين. مؤسسه آيف للطباعة و التصوير، بيروت، 1402.

[2] ر.ک. به: الاغاني، ابوالفرج اصفهاني، تحقيق علي محمد البحاوي، داراحياء التراث العربي، بيروت، ج 17، ص 10 -11.

[3] ادبيات انقلاب و شيعه، همان، ص 66.

[4] همان، ص 68 -69.