بازگشت

سكينه بنت الحسين


حضرت سكينه نام اصلي اش «آمنه» هم نام مادر پيامبر است. او در سال 47 هجري در مدينه ديده به جهان گشود، و هفتاد سال زندگي كرد، و در روز پنجشنبه پنجم ربيع الاّول سنه 117 هجري در مدينه وفات نموده و در بقيع مدفون گشت.

مادر او رباب دختر امرءالقيس است كه شرح آن گذشت و هر دو در كربلا حضور داشته، و در پيشبرد نهضت اباعبداللَّه الحسين نقش اصلي را ايفا كردند.

سكينه دختري بااستعداد، سخنوري فصيح، شاعري هنرمند، سياستمداري دورانديش بود، و در نهضت كربلا پرچم «بلاغ» را به دست داشت، و در هر فرصتي با فرازهاي مناسب و اشعار پرمعني اهداف حسين بن علي عليه السلام را پيش برد. تا جايي كه حضرت اباعبداللَّه الحسين در وداع آخر سخن نهايي را با وي در ميان گذاشت، و سخنان و عواطف وي را پر سوز، و خود او را بهترين زنان خواند! [1] .



سكينه هنگام آمدن ذوالجناح، نخستين شخصي بود كه از خيمه ها بيرون آمد، و با وي به سخن پرداخت... آنگاه در كنار نعش پاره پاره آن حضرت قرار گرفت، و چنان شيون و ناله كرد كه دشمنان را به گريه درآورد، و خود را به روي جسد پدر افكند و بي هوش افتاد در اين حال شنيد كه آن حضرت مي فرمايد: دخترم سكينه! به شيعيانم برسان كه هنگام نوشيدن آب گوارا مرا نيز ياد كنند، و با ديدن غريبان و شهيدان به ياد من باشند. زيرا! اينان منِ فرزند پيامبر را بدون جُرم كشتند، و با سُم اسبان خود بدنم را خُرد كردند، به شيعيانم بگو: اي كاش شما در كربلا بوديد و با چشم خود مي ديديد كه من چگونه براي طفل شيرخواره ام


آب خواستم ولي ندادند! [2] .



حضرت سكينه در واقعه كربلا همراه شوهرش «عبداللَّه بن حسن» پسر بزرگ امام مجتبي بود، و اينكه گاهي او را يك دختر كوچك و چند ساله معرّفي مي كنند صحّت ندارد، و حدّاقل، سن او در اين تاريخ به چهارده رسيده بود، و چون شوهرش در كربلا شهيد شد به عقد «مصعب بن زبير» در آمده، او نيز در جنگ با «عبدالملك مروان» كشته شد، سپس «عبدالملك» از آن بي بي خواستگاري كرد! سكينه در جواب او گفت: «هرگز با قاتل شوهرم ازدواج نمي كنم» [3] و بعد، از بصره عازم مدينه شد، و چون به كوفه رسيد، شيعيان و مردم اين شهر از دختر امام حسين استقبال گرمي به عمل آوردند، و تقاضا كردند كه آن مخدّره در كوفه بماند! او در جواب گفت: سوگند به خدا او خود مي داند كه من شما را دشمن دارم! زيرا شما جدّم اميرالمؤمنين و عمويم امام حسن و پدرم امام حسين و برادرم علي اصغر و شوهرم مصعب را كشتيد. [4] .

چون به مدينه رسيد بعدها با «عثمان بن عبداللَّه بن حكيم حِزام» ازدواج كرد، و در زمان حكومت «خالد بن عبدالملك» كه والي مدينه بود از دنيا رفت... [5] .

تا اينجا شرح حال و شناسنامه شش نفر از فرزندان امام حسين پايان يافت، و در مورد سه نفر ديگر از نورديدگان آن حضرت تاريخ معتبر و مبسوط نيافتم جز اينكه اظهار داشته اند:

علاوه بر اين شش نفر مذكور، محمد و زينب را دو فرزند ديگر امام حسين دانسته، و عبداللَّه و علي اصغر را نيز دو نفر مي دانند بدين ترتيب: حضرت امام سجاد و علي اصغر را از «شهربانو»، و حضرت علي اكبرعليه السلام را از «ليلي» و سكينه و عبداللَّه و محمّد را از «رباب» و فاطمه را از «ام اسحق» و جعفر را از زني از قبيله «قضاعه» دانسته و زينب را بدون ذكر مادر گذاشته اند.

در مورد حضرت رقيّه سلام اللَّه عليها كه در دمشق مدفون است تاريخ معتبري او را به نام


«رقيه» ثبت نكرده است، و نگارنده عقيده دارد كه اين بانوي مجلّله و باب الحوائج همان زينب بنت الحسين است كه بعدها با نام «رقيه» به عنوان اسم دوّم شهرت يافته است. [6] .


پاورقي

[1]



لا تحرقي قلبي بدمعک حسرة

مادام منّي الرّوح في جُثماني



فاذا قتلت فانت اولي بالّتي

تأتينه يا خيرة النّسوان.

[2]



شيعتي ما ان شربتم ماء عذب فاذکروني

او سمعتم بغريب او شهيد فاندبوني



وانا السّبط الّذي من غير جرم قتلوني

و بجرد الخيل بعد القتل عمد اسحقوني



ليتکم في يوم عاشورا جميعا تنظروني

کيف استسقي لطفلي فابوا ان يرحموني.

[3] واللَّه لا يتزوّجني بعده قاتله ابدا.

[4] اللَّه يعلم انّي ابغضکم، قتلتم‏جدّي عليّا، و عمّي حسنا، و ابي حسينا، و اخي عليّا و زوجي مصعبا باي وجه انتم تلقونني؟ ايتمتوني و ارملتموني؟!.

[5] مطالب مربوط به حضرت سکينه از کتاب‏هاي زير استفاةه شد: اعلام النّساء ج 2 ص 202 به بعد و ج 1 ص 438، رياحين الشّريعه ج 3 ص 256، اعيان الشّيعه ج 3 ص 492، سکينه مقرّم ص 263، منتهي الآمال ج 1 ص 463.

[6] نگارنده در کتاب «سيماي زينب کبري‏عليها السلام» به شرح حال اين بي‏بي دو عالم پرداخته است.