بازگشت

علي اصغر شهيد


«علي اصغر» طفل شش ماهه امام حسين، مادرش رباب دختر «امرءالقيس پسر عديّ بن اوسي بن جابر بن كعب بن عُلَيم كلبي» است. [1] حضرت اباعبداللَّه الحسين عليه السلام هنگام عزيمت به نبرد منافقين استغاثه اي كرد و گفت: كسي نيست از حَرم پيامبر دفاع كند؟ آيا مرد متديّني نيست كه از خدا بترسد؟ آيا كسي براي خدا ما را ياري نمي كند؟ آيا كسي پيدا نمي شود كه ما را پناه دهد؟

اين فرازها به گوش اهل بيت آن حضرت رسيد، و صدا به شيون وزاري بلند كردند، و با ناله هاي خود دل سالار شهيدان را سوزاندند، از اين جهت آن بزرگوار به خيمه ها مراجعت نمود و فرمود:

ناوِلُوني عَلِيّاً اِبْنِي الْطِّفْلَ حَتّي اُوَدِّعَهُ. فَناوَلُوهُ الصَّبِيَّ فَجَعَلَ يُقَبِّلُهُ وَ هُوَ يَقُولُ: وَيْلٌ لِهُولاءِ الْقَوْمِ اِذا كانَ خَصْمُهُمْ جَدُّكَ وَ الصَّبِيُّ في حِجْرِهِ، اِذْ رَماهُ حَرْمَلَةُ [2] .

طفل شيرخواره ام علي اصغر را بدهيد، تا او را ببينم. چون علي اصغر


را به او دادند، حسين فرزندش را مي بوسيد در حالي كه مي گفت: واي بر اين قوم كه جدّت رسول خدا دشمن آنان مي باشد. در اين حال كه حضرت فرزندش را در بغل گرفته بود، حرمله! او را هدف تير قرار داد، و او را گوش تا گوش ذبح كرد. امام حسين دست مباركش را با خون فرزند پر كرد و به آسمان پاشيد و گفت: خدايا اگر نصرت خود را شامل حال ما نمي كني، انتقام ما را از اين گروه ستمگر بستان... [3] .


پاورقي

[1] طبري، ج 6، ص 255.

[2] موسوعة ص 476، مقتل خوارزمي، ج 2، ص 32، بحارالانوار، ج 45، ص 46 و 47، لهوف، 116 و....

[3] همان مدرک.