بازگشت

قيام مختار


«مختار» پسر «ابوعبيده ثقفي» مادرش «رومه دختر وهب بن عَمرو بن معتب» در سال اوّل هجرت در روستاي «لفغا» در نزديكي شهر كوفه ديده به جهان گشود. او مردي با تدبير و صاحب عقل و درايت و شجاعت و سخاوت و با اراده بوده، و پدرش از اصحاب بزرگوار پيامبر به شمار مي آمد.

شرح حال او در كتابهاي مختلف كه در پاورقي اشاره مي شود ملاحظه فرماييد، [1] همين قدر متعرّض مي شويم كه او هرچند در برخي مسائل اعتقادي اشتباهاتي داشت، و نسبت به امام حسن و امام سجّاد مشكلاتي دارد، ولي در هر حال با قيام ارزشمند خود دل آتشين اهل بيت و علاقه مندان آنان را خنك نموده، و قاتلان حسين و مزدوران يزيد را به قتل رسانده، و مورد تأييد و تمجيد امام سجّاد و امام باقر و ساير پيشوايان معصوم قرار گرفته است و طبق احاديث زياد كه در دست داريم در روز رستاخير نيز از سوي اباعبداللَّه الحسين مورد شفاعت قرار خواهد گرفت، [2] كه خداوند وي را جزاي خير عطا فرمايد.

مختار چون در رابطه با امام حسن عليه السلام كوتاهي كرده بود، و قبل از مصالحه آن حضرت با معاويه، چندان حسن نيّت نداشت، از اين جهت بسيار شرمنده بود، و شيعيان او را ناسزا مي گفتند!، لذا وي براي جبران آن در جريان امام حسين عليه السلام و اعزام مسلم بن عقيل به كوفه، جانب او را گرفت، و در قيام مسلم به سوي او رفت، ولي پس از پراكنده شدن سپاه او، مختار نيز كنار كشيد، و زير چتر «عَمروبن حُرَيْث» كه از سوي عبيداللَّه بن زياد پرچم امان باز كرده بود قرار گرفت! [3] .

«عبيداللَّه» نگرانِ مختار بود، لذا او را به حضور فرا خواند، و با تازيانه بر سر و صورت وي، يك چشم او را آسيب رسانيد، آنگاه روانه زندان كرد! [4] .

مختار در زندان در كنار ميثم تمّار بود، و از او احاديث و سخنان مولا علي عليه السلام را فرا مي گرفت. روزي ميثم گفت: مختار! نگران نشو، مرا به شهادت مي رسانند، ولي تو به زودي آزاد مي گردي و همين ستمگر را مي كُشي، و پاهايت را بر صورت او مي گذاري و....

«صفيه دختر ابوعبيده» كه خواهر مختار بود، به شوهرش «عبداللَّه عمر» گفت: به يزيد نامه


بنويس، و آزادي برادرم مختار را فراهم كن، عبداللَّه عمر نيز ضمن نامه اي از يزيد خواست كه مختار را آزاد كنند.

ابن زياد فرمان قتل مختار را صادر كرده بود كه مأمور پُست، نامه يزيد را مبني بر آزادي مختار به دست او داد، و مختار بي درنگ آزاد شد، [5] و راهي مكّه گشت، و بعد از مقدّماتي سرانجام شب چهارشنبه 16 ربيع الاول سنه 66 هجري قيام خود را در كوفه آغاز كرد. [6] .

مختار در كوفه مردم را به قيام و انتقام خون حسين دعوت كرد، و خود را نماينده «حضرت محمد حنفيه» خواند، زيرا مختار آن حضرت را امام واجب الاطاعة و مهدي امّت مي ناميد [7] و شيعيان علي عليه السلام نيز پس از بحث و بررسي سرانجام با وي با سه شرط بيعت كردند كه: به كتاب خدا و سنّت پيامبر عمل نموده، و انتقام خون امام حسين و اهل بيت او را بگيرد. [8] .


پاورقي

[1] سفينة البحار، ج 1، ص 434، کامل ابن اثير، ج 4، ص 169، بحارالانوار، ج 45، ص 332 به بعد و....

[2] بحار 45 ص 339 ح 5: فينادي (مختار) يا حسين يا حسين يا حسين اغثني انا قاتل اعداءک فيقول له رسول اللَّه: قد احتجّ عليک قال: فينقضّ عليه کانّه عقاب کاسر فيخرجه....

[3] کامل، ج 4، ص 169.

[4] کامل، ج 4، ص 169.

[5] ابن ابي الحديد، ج 2، ص 293: فلمّا دعا عبيداللَّه بن‏زياد بالمختار ليقتله طلع البريد بکتاب يزيد بن معاويه الي عبيداللَّه يأمره بتخلية سبيله....

[6] جلاءالعيون شبرّ، ج 2، ص 314.

[7] تاريخ طبري، ج 7، ص 40: انّي قد جئتکم من قبل المهدي محمد بن عليّ الحنفيّة....

[8] جلاءالعيون، ج 2، ص 314: فبايعه النّاس علي کتاب اللَّه و سنّة رسول اللَّه و الطّلب بدم الحسين بن علي و دماء اهل بيته.