بازگشت

عوامل ندامت چه بود؟


عوامل زيادي در بيداري مردم عادي، و عقب نشيني و احساس خطر قاتلانِ حسين بن علي عليه السلام مؤثّر بود كه اينك فهرست وار اشاره مي نمائيم:

1 - تبليغات بي وقفه اهل بيت عصمت و طهارت، و استفاده از فرصتهاي به دست آمده.

2 - امدادهاي غيبي و ظهور كرامات و معجزات فراوان.


3 - تنبّه مردم و فشار وجدان.

4 - پايداري گروهي از شيعيان و كاستن فشار حكومتي.

5 - نفوذ اهل بيت بر خاندان اموي، و آگاه ساختن آنان.

6 - برملا شدن افكار و رفتار يزيديان بر مردم.

توضيح مختصر

چنانچه قبلا نيز اشاره شد، خاندان امام حسين بعد از شهادت آن حضرت با تمام توان از اهداف نهضت حسيني حمايت كردند، ستم هاي يزيديان را فاش نمودند، فضائل و مناقب اهل بيت را بيان كردند، و مردم شام و ساير غافلان را متوجّه اشتباهات خويش نمودند لذا يزيد در پايتخت خود احساس خطر كرد، و لعن و نفرين و ناسزاي شاميان به گوش او رسيد، و بي درنگ رفتار خود را با اهل بيت تغيير داد، و آنان را به خانه خود منتقل نمود، و بدون حضور امام سجّاد غذا نخورد! و ابن زياد را كه خيلي گرامي مي داشت لعن و نفرين كرد، و تقصير قتل حسين را به گردن او انداخت... [1] .

در مورد كرامات و امدادهاي غيبي وقايع فراواني مشاهده شد، و سپاه عمرسعد و مردم غافل را بيدار ساخت، و ريشه متزلزل سلسله اموي را متزلزل تر نمود.

روز عاشورا بعد از شهادت امام حسين شخصي از ميان سپاه عمرسعد صيحه اي كشيد خواستند مانع گردند! او گفت چگونه زاري نكنم كه رسول خدا در هوا با خشم و ناراحتي به ما مي نگرد، و من مي ترسم او نفرين نمايد، منهم در ميان شما به هلاكت رسم!

اين حديث كه از امام صادق عليه السلام آمده است، مي افزايد كه گروه «توّابين» از همين قضيّه ريشه گرفت، و شخص فريادگر «جبرئيل» بود... [2] .

و در شام عاشورا در مدينه و جاهاي ديگر اشغار غيبي در مصيبت حسين به گوش رسيد، و عطر و بوي خوش از اجساد مطهر اباعبداللَّه و ياران او استشمام شد، و شير درّنده اي از بدن آن حضرت مواظبت كرد، و در دير نصارا و راه شام معجزات فراواني پديدار گشت....


در تنبّه و بيداري مردم بايد توجّه داشت كه اهل كوفه حسين را دعوت كرده بودند، و با مسلم بن عقيل بيعت نموده بودند كه با آن حضرت وفاداري نموده، و از هرگونه جانبازي دريغ ننمايند. ولي كوتاهي آنان در ياري حسين، آنان را رنج مي داد تا اينكه سر به شورش برداشته، و با قيام هاي مختلف و اشك و ناله به ستيز بني اميّه برخاستند و سپاهيان عمرسعد در كربلا متوجّه شدند كه چه گوهر گرانبهايي را از دست داده اند و...

خود عمرسعد گفت: من دين خود را تباه ساخته و خدا را نافرماني نموده، و براي دنيا دامن يزيد و ابن زياد را گرفتم، هان ضرر من از همه بيشتر است... [3] و چون قاتل حسين به پيش يزيد آمد گفت: ركاب مرا پر از طلا و نقره كن چرا كه من بهترين انسان را كشته ام! و خود اعتراف مي كرد كه چه جنايت بزرگي را مرتكب شده است... [4] .

در مورد عامل چهارم و پايداري گروهي از جانبازان بايد گفت: زيدبن ارقم ها، عبداللَّه عفيف ها، ابوبرزه اسلمي و دهها انسان هاي بيدار ديگر به پاخاستند، و در جلسات رسمي و مجامع عمومي يزيد و ابن زياد را رسوا ساختند، و شهادت و قتل حسين را زير سؤال بردند، و از بيدادگري و تازيانه هاي آنان بر سر و صورت حسين شكوه نمودند، و كينه و عداوت اين گروه را با پيامبر برملا ساختند، و مردم را متوجّه چنين شرارتها نمودند، و بيدادگران حكومتي را به ندامت وا داشتند. حتّي سفير روم در مجلس يزيد از حسين و سر بريده او سؤال كرد، و قضيّه را فهميد و به يزيد گفت: اف بر تو و دين تو! چگونه با فرزند پيامبرتان چنين كرديد؟ و او را به شهادت رسانديد؟ آن چنان با يزيد بي پروا سخن گفت كه او را به خشم آورد، و يزيد برخلاف تمام رسومات بين المللي دستور قتل سفير روم را صادر كرد... [5] .

و اما عامل پنجم «نفوذ اهل بيت در خاندان بني اميّه» آن چنان مؤثّر بود كه تمام زنان و مردان و حتّي كودكان آنان هنگام انتقال اسيران به خانه يزيد از اهل بيت استقبال نموده، و با اشك چشم بر ضدّ يزيد اعتراض نمودند و در خانه حكومتي، مجلس عزا برپا ساختند، تا جايي كه يزيد از سوي همسر خود (هند دختر عبداللَّه بن عامر كه مدّتي را در خانه زينب كنيز بود) توبيخ مي شد، و شب ها در اضطراب و بي خوابي بسر مي برد! و پيوسته ابن زياد را لعن و نفرين


مي كرد و مي گفت: خدا او را بكشد. [6] .

و بالاخره امام سجّاد و زينب و ام كلثوم و رباب و سكينه، علاوه بر نقش تبليغي ديگر، موجوديّت فكري و اعتقادي يزيد را برملا كردند، و از ستم و بيدادگري او در كربلا و ساير موارد سخن گفتند، و مردم شام را به عكس العمل منفي در مورد يزيد وادار ساختند، و تا جايي كه گزارشگران حكومتي خبر آوردند كه مردم از يزيد متنفّر گشته اند، و به او فحش و ناسزا مي گويند، و به اين نتيجه رسيدند كه با عواطف محبّت آميز بچّه هاي حسين را آرام سازند، و دل آنها را به دست آورند! و از اين طريق از شورش و قيام مردم، و به خطر افتادن تاج و تخت و سلطنت جلوگيري كنند و... [7] .


پاورقي

[1] بحارالانوار، ج 45، ص 143: ان يزيد لعنه اللَّه انزلهم في داره الخاصّة فما کان يتغدّي و لا يتعشّي حتي يحضر عليّ بن الحسين‏عليه السلام.

[2] همان، ص 173.

[3] واللَّه ما رجع احدٌ بشرٍّ ممّا رجعت! عصيت اللَّه و قطعت الرّحم.

[4] اوقر رکابي فضّة و ذهباانا قتلت السّيد المحجّبا.

[5] همان، ص 187.

[6] کامل ابن اثير، ج 4، ص 84.

[7] تاريخ ابن جرير طبري، ج 6، ص 250 تا 252.