بازگشت

ندامت يزيديان


بعد از شهادت امام حسين عليه السلام عواملي باعث شد كه عاملان قتل آن حضرت از كرده خود پشيمان گشته، و هر يك عامل جنايت را به ديگري نسبت دهد! عمرسعد چون به كوفه مراجعت نمود، بر همين مبنا ابن زياد به او گفت: عمرسعد! فرماني را كه در مورد قتل «حسين بن علي» براي تو داده بودم برايم برگردان. عمرسعد گفت: نمي دانم چه شده؟ ظاهراً من آن را گم كرده ام!

ابن زياد: نه حتماً بايد بياوري! مي خواهي آن را نگهداري تا به وسيله آن از زنان سالخورده


قريش اعتذار كني؟ و گناه را گردن من بيندازي؟

عمرسعد: سوگند به خدا من تو را خيلي نصيحت كردم، خيلي خيرخواهي نمودم كه اگر چنين خدمتي را به پدرم سعد مي نمودم حقّ او را ادا كرده بودم، ولي تو نپذيرفتي!

عثمان بن زياد (برادر عبيداللَّه) كه سخنان آن دو را گوش مي كرد در اينجا وارد ميدان گشت و گفت: عمرسعد راست مي گويد! من راضي بودم كه تمام قبيله ما همگي زنِ خانه دار بودند و در خانه مي نشستند و چنين عار و ننگ به ما پيش نمي آمد كه بگويند «قاتل حسين بن علي».

عمرسعد: واي بر من در اين حادثه دلخراش كسي مثل من بدبخت نشد، زيرا با پيروي از ابن زياد خدا را نافرماني كردم و با رحم خود بُريدم! [1] .

در اين فرازها كه به عنوان نمونه ذكر شد هم ابن زياد كه فرمان قتل را صادر كرده بود، و هم عمرسعد كه مباشر قتل بود، هر دو پشيمان گشته، و هر يك ديگري را متّهم مي نمايد، و تلاش مي كند كه خود را در انظار مردم بي گناه نشان دهد!

يزيد بن معاويه نيز هرچند نخست از كشتن حسين خوشحال بود ولي طولي نكشيد كه در اثر عواملي از كرده خود بسيار پشيمان گشت، و خواب و استراحت را از دست داد، و بارها «ابن مرجانه» را روسياه خواند، و بر او لعن و نفرين كرد، و به امام سجاد گفت: اگر من با حسين بودم او را نمي كشتم، هرچند حكومتم به خطر مي افتاد! و بعضي از فرزندانم كشته مي شد! خداوند ابن مرجانه را لعنت كند، كه حرمت حسين را نگه نداشت و قطع رحم كرد، و مرا در انظار عمومي گرفتار و بدبخت ساخت! [2] .


پاورقي

[1] بحارالانوار، ج 45، ص 118: واللَّه ما رجع احد بشرّ ممّا رجعت، اطعت عبيداللَّه و عصيت اللَّه و قطعت الرّحم.

[2] کامل ابن اثير، ج 4، ص 87، تاريخ طبري، ج 7، ص 6، و ج 6، ص 250 تا 252: لمّا وصل رأس الحسين الي يزيد لم يلبث الاّ يسيراً حتّي بلغه بغض النّاس... فکان يقول: و ما عليّ في ذلک و هن في سلطاني... لعن اللَّه ابن مرجانة فانّه اخرجه و اضطرّه و قتله فبغّضني بقتله اليّ المسلمين....