بازگشت

كينه هايي با اسلام


شهادت حسين، و جنايات انجام گرفته در اين حادثه بزرگ تاريخي كه روي تاريخ بشرّيت را سياه كرده است، نشان مي دهد كه برنامه ريزان اصلي، به عنوان كينه به اسلام محمّدي اين زمينه را فراهم ساخته اند!

در بحث «اشعار كفرآميز يزيد» توجّه نموديد كه حادثه كربلا در دهه دوّم هجري پي ريزي شد، و زمامدار پرقدرت وقت دستور داد كه در فرصت مناسب، خاندان پيامبر از بين بروند، و بت پرستي و سيره دوران قبل از اسلام دوباره زنده شود، و يزيد دستور اين برنامه ريزي را به «جناب آقازاده زمامدار» نشان داد، و خود را تبرئه كرد، و آقازاده! نيز تبليغ بر ضدّ فرزند معاويه را نابجا دانست... [1] اگر هدف اصلي در حادثه كربلا خاموش ساختن مخالفين و از جمله حسين بود، نيازي نبود كه فرزند خانم «مرجانه» دستور دهد حسين بن علي را با لب تشنه بكشند، و بدن او را مثله كنند، و اعضايش را قطع نمايند و بدنش را با سُم اسب ها لگدمال،


و آثار جسمي را از بين ببرند؟! [2] .

اگر بغض با اسلام و آئين محمدي نبود، چرا ابن زياد بعد از كشتن حسين، سر او را با تازيانه مي زد، و لب ها ودندان هاي او را كه جايگاه بوسه پيامبر بود، مورد جسارت قرار مي داد، وبدين وسيله صحابه باقيمانده آن حضرت را آزار داده، و معترضين را به سفاهت و بي عقلي نسبت مي داد؟! [3] .

همه اين قرائن از كينه آنان به اسلام و پيامبر حكايت دارد، وگرنه مبارزه با دشمن نيازي به اين جنايات نداشت. تا جايي كه حضرت سكينه در مورد عملكرد يزيد و دارودسته او مي گويد: من در عمرم حتّي كسي از كفّاره و مشركين را نيز در حدّ يزيد، ستمگر و بي رحم نديده ام! كه اينگونه به ما خاندان پيامبر آزار و اذيّت مي رساند! [4] .

آري يزيد چون حسين را شهيد كرد، مجلس با شكوهي از سردمداران و ميهمانان خارجي تشكيل داد و سربريده حسين را در ميان طشتي در برابر خود گذاشت و جام مِي به سر كشيد، و از ابن زياد قدرداني نمود، و باسرودن اشعار كفرآميز، (به نظر خود) فاتحه اسلام محمدي را خواند، و رسالت و نبوت محمدعليه السلام را منكر شد، و قيامت و وحي را به مسخره گرفت و اعلان كرد كه انتقام جنگ هاي بدر و حنين را گرفته، و بعد از آن بيشتر خواهد گرفت. [5] .

در اين ايّام «مروان حكم» به دستور يزيد جشني برگزار كرد، آنگاه در مجلس جشن و شادي كه در حرم پيامبر و مسجد رسول اللَّه انجام يافته بود، خطاب به قبر پيامبر گفت: «يا محمد يوم بيوم بدر» يعني اگر تو در جنگ بدر اجداد ما را كشتي و به پيروزي رسيدي، امروز ما نيز فرزندان تو را كشته و به پيروزي رسيديم، و انتقام آن روز را گرفتيم. [6] .


پاورقي

[1] به همان بحث مراجعه فرماييد.

[2] بحارالانوار، ج 44، ص 390، و ج 45، ص 60.

[3] کنزالعمّال، ج13، ص673، ش37713: عن زيدبن ارقم: کنت جالساً عند عبيداللَّه‏بن زياد اذاتي برأس‏الحسين فوضع بين يديه، فاخذ قضيبه فوضعه بين شفتيه فقلت‏له: انّک لتضع قضيبک في‏موضع، طالما لثمه رسول اللَّه؟ فقال: قم، انّک شيخ قد ذهب عقلک.

[4] ما رأيت کافرا و لا مشرکا شرّ امنه...، بحارالانوار، ج 45، ص 155.

[5] لست من خندف ان لم انتقم من بني احمد ما کان فعل به بحث: کينه يزيد بر امام‏حسين مراجعه شود.

[6] ابن ابي الحديد، ج 4، ص 72.