بازگشت

دنيا پرستي


چنانچه قبلاً گذشت، مردم كوفه امام حسين را دوست داشتند، و مي خواستند در كنار او با يزيد و حكومت ستمگر بني اميّه به ستيز برخيزند، ولي «عبيداللَّه» از جمله راههايي كه بازي كرد اين بود كه از طريق مالي و رشوه، افكار اين توده ها را عوض كرد، و چون ديد آنان حاضر نيستند به جنگ حسين بروند [1] در يك مجمع عمومي كه مردم را به زور و تهديد در آن، جمع كرده بود پس از ستايش يزيد گفت:

خليفه شما يزيد مصمم شده است بعد از اين حقوق شما را دو برابر كند، و به من دستور داده است سهم شما را افزايش دهم، ولي در عوض شما نيز به جنگ دشمن او حسين بن علي برويد، هان! به حرف من گوش كنيد كه به صلاح شما است، و چون از منبر پائين آمد دستور داد پولهاي بي شماري بين حاضران تقسيم كردند، و با عطاياي رشوه اي، كوفيان گرسنه و محروميّت كشيده را


به جنگ سالار شهيدان مهيّا ساختند. [2] .

در تاريخ كربلا آمده است كه بعد از رسيدن امام حسين به اين سرزمين مقدّس، چهار نفر از مردم كوفه روز دوّم محرّم به ياري او آمدند، حرّ بن يزيد رياحي كه در آن مقطع در رأس سپاهيان ابن زياد قرار گرفته بود، مصمم شد آنان را دستگير و زنداني كند، ولي حسين بن علي فرمود: آنان نيروهاي كمكي من هستند و مانند مال و جان خود از آنان دفاع مي كنم! اگر خواهان آرامش هستي كاري به آنان نداشته باش، حرّ نيز متعرّض آنان نشد و....

امام حسين از آنان پرسيد: از كوفه چه خبر؟ «مجمّع بن عبيداللَّه» كه يكي از چهار نفر بود گفت: «عبيداللَّه بن زياد» اشراف و بزرگان كوفه را با رشوه هاي كلان خريده، و جُوال ها و ظرفهايشان را پر از درهم و دينار ساخته است! و الان همه اشراف به جنگ تو آماده شده اند! و امّا بقيّه مردم دلهايشان براي تو مي لرزد، ولي شمشيرهايشان قهراً بر ضدّ شما فراهم گرديده است! [3] .

در احوال «شمربن ذي الجوشن» آمده است كه: چون او امام حسين را به قتل مي رسانيد، حضرت فرمود: آيا مرا مي شناسي؟ شمر جواب داد: آري، سپس اَنساب او را برشمرد! امام حسين فرمود: حالا كه مرا خوب مي شناسي، چرا اقدام به قتل من نموده اي؟ آن ملعون جواب داد: اگر من تو را نكشم، چه كسي جايزه يزيد را بگيرد؟! [4] امام حسين فرمود: اي شمر! جايزه يزيد را بيشتر دوست داري يا شفاعت جدّم رسول خدا را؟ او گفت: يك دانق (16 درهم) جايزه يزيد در نزد من از تو و جدّت رسول خدا بالاتر است! [5] .

و چون «سنان بن انس» (بنا به قول ابن جرير و ابن اثير) سر مبارك امام حسين را از تن جدا كرد به پيش عمرسعد آمد و گفت: ركاب مرا پر از طلا و نقره كن، زيرا من پادشاه بزرگي را كشته ام. او حسين بن علي بهترين انسان است و بهترين پدر و مادر و بهترين انساب و نژاد را داراست. [6] .




ابن سعد گفت: اي ديوانه! آرام باش چنانچه ابن زياد اين سخن را بشنود تو را خواهد كشت... [7] .

و بالاخره ده نفر انسانهاي ناپاك به همراه شمربن ذي الجوشن بدن حسين بن علي را با سم اسبان خود لگدمال كردند و چون به دربار ابن زياد رسيدند، خواهان جايزه گشته و دسته جمعي گفتند:

اي امير! ما سينه و پشت بدن حسين را با سم اسبان خويش لگدمال نموديم، اينك جايزه مي خواهيم. پسر مرجانه مبلغ ناچيزي به آنان اختصاص داد... [8] .

از مجموع اين مطالب استفاده مي كنيم كه حركت مردم كوفه به جنگ حسين از طريق رشوه و خريد اشراف آنان و تقسيم پول بين توده ها صورت گرفته است.

و شمر براي رسيدن به جايزه يزيد و مال دنيا آنهمه جنايات را مرتكب شده است.

وسنان بن انس سر بريده حسين را به طمع رسيدن به طلا و نقره بريده، و ده نفر افراد ناپاك در مسير استقباض جايزه ابن زياد و رسيدن به اهداف مادي، زمين و آسمان را به لرزه در آوردند و....


پاورقي

[1] فلم يجبه احد منهم فاستدعي بعمر بن سعد لعنه اللَّه و قال له: يا عمر! اريد ان تتولّي حرب الحسين بنفسک؟ فقال عمربن سعد: اعفني من ذلک....(بحارالانوار، ج 44، ص 306).

[2] جلاءالعيون، ج 2، ص 163: وقد زاد في ارزاقکم مأة مأة و امرني ان اوفّرها عليکم و اخرجکم الي حرب عدوّه الحسين فاسمعوا و اطيعوا، ثمّ نزل عن المنبر و وفّر النّاس العطاء.

[3] کامل، ج 4، ص 49: امّا اشراف النّاس فقد اعظمت رشوتهم، و مُلئت غرائرهم، فهم الب واحد عليک، و امّا سائر النّاس فان قلوبهم تهوي اليک و سيوفهم غدا مشهورة عليک!.

[4] ان لم اقتلک فمن يأخذ الجائزة من يزيد؟.

[5] منتخب طريحي، ص 451، ينابيع المودّه، ص 419، موسوعة کلمات امام حسين، ص 512: ايّما احبّ اليک، الجائزة من يزيد او شفاعة جدّي رسول اللَّه؟ فقال: دانق من الجائزة احبّ اليّ منک و من جدّک.

[6]



اوقر رکابي فضّة و ذهبا

انّي قتلت الملک المحجّبا



قتلت خيرالنّاس امّا و ابا

و خيرهم ان ينسبون نسبا.

[7] طبري، ج 6، ص 247، تاريخ کامل، ج 4، ص 79.

[8] بحارالانوار، ج 45، ص 59 و 60: نحن رضضنا الصّدر بعدالظّهر بکلّ يعبوب شديد الاسر فامر لهم بجائزة يسيرة.