بازگشت

شب عاشورا و زينب


شب عاشورا علاوه بر غم هاي تهاجم و تهديد دشمنان بي رحم، كسالت شديد امام سجّادعليه السلام نيز بر غم ها مي افزود، از اين جهت حضرت زينب به پرستاري او مشغول بود، و «حُوِيّ» غلام اباذر هم به اِصلاح شمشير مي پرداخت، ناگاه اباعبداللَّه الحسين اشعاري را چندين بار زمزمه كرد كه بي وفايي


دنيا را در برداشت... [1] .

امام سجّاد مي فرمايند: من با شنيدن اين اشعار از غصّه گلوگير گشتم، ولي خود را كنترل نمودم، هرچند متوجّه بودم كه بلا نازل شده، و حسين مظلوم را متأثّر ساخته است. امّا عمّه ام زينب با شنيدن آن اشعار دوام نياورد، زيرا زنان رقيق القلب و كم طاقت هستند، از اين جهت از نزد من به حضور برادرش حسين رفت و گفت: واي بر من از مصيبتي كه تو را فراگرفته، اي كاش از اين زندگي مي مردم! و چنين روزي را نمي ديدم! در واقع امروز پدرم علي و مادرم فاطمه و برادرم حسن مي ميرند! اي يادگار گذشتگان و اي پناه بازماندگان!

حسين با حسرت به صورت خواهر نظاره كرد و گفت: مواظب باش كه صبر و خويشتن داري را از دست نده. زينب با آه و ناله گفت: حسين من! راستي آماده مرگ هستي؟ در حالي كه اشك هاي حسين نيز فرو مي ريخت! گفت: چه كنم؟ چاره اي ندارم! مرا رها نكردند! زينب ناله اش بلند شد، يقين كرد كه حسين آماده شهادت است، لذا سيلي به صورت خويش زد، و گريبان چاك نمود و بي هوش افتاد!

اباعبداللَّه به صورت خواهر آب پاشيد، و او را به هوش آورده، و دلداري داد و گفت: اي خواهر! با خدا باش، صبر و شكيبايي پيشه كن، بدان كه همه اهل زمين مي ميرند، و اهل آسمان باقي نمي مانند، و هر آفريده اي سرانجام فاني مي شود، پدر و مادر و برادرم بهتر از من بودند و همگي رفتند، و همه ما وظيفه داريم در صبر و بردباري از پيامبر خدا سرمشق بگيريم، و عنان خود را در برابر مصائب از دست ندهيم.

حضرت امام حسين زينب را با اينگونه سخنان آرام ساخت، سپس فرمود: خواهرم! تو را سوگند به خدا كه بعد از من گريبان خود را چاك نكن، سيلي به صورت مزن، شيون و ناله مكن.

امام حسين احساس كرد كه زينب آرام گرفت، آنگاه اورا به كنار بستر امام سجادعليه السلام هدايت كرد. [2] .


پاورقي

[1] متن و ترجمه اين اشعار در بحث «اشعار غمبار حسين با خانواده‏اش» گذشت.

[2] کامل، ج 4، ص 58 و 59، طبري، ج 6، ص 226، بحارالانوار، ج 45، ص 1 تا 4، موسوعة کلمات امام حسين، ص 404.