بازگشت

شب عاشورا


شب عاشورا براي امام حسين و ياران او، شبِ عشق و وصال بود. شبي بود كه از دنيا مي بُريدند، و به آخرت جاودانه مي پيوستند، وبه ديدار محمد و علي وفاطمه و حسن و حمزه و جعفرعليهما السلام مي شتافتند.

عصر تاسوعا ابوالفضل به امر حسين يك شبْ مهلت گرفت، تا حسينيان با حسين باشند، و حسين گونه پرستش نمايند، وبه جايي رسند كه تنها اولياء ويژه وسالكين راه حقيقت توان آن را دارند. [1] .

امام حسين در آن شب بر اصحاب خود تابش كرد، و با نور ولايت و نَفَس مسيحا بر دل ها دميد، و پرده ها و حجابهاي زخيم مادّي را كنار زد، تا آنچه را كه نتوان ديد ببينند، و زمزمه عارفانه


«لَوْكُشِفَ الْغِطاءُ مَاازْدَدْتُ يَقيناً» سردهند، و سر از پا نشناسند....

در وقايع شب عاشورا آمده است كه سالار شهيدان به همراه ياران خود در آن شب آن چنان غرق راز و نياز بودند كه دل هاي خفته را بيدار كردند، راه سعادت را بر عاشقان شهادت باز كردند و سي دو نفر از صف يزيديان جدا گشته، و به صف حسينيان پيوستند چرا كه آنان تمام شب را به نماز و قرائت قرآن و دعا پرداخته و زمزمه عاشقانه داشتند. [2] .


پاورقي

[1] در بحث «عرفان در کربلا» گذشت.

[2] بحارالانوار، ج 44، ص 394: لهم دويّ کدويّ النحّل ما بين راکع و ساجد و قائم و قاعد، فعبر اليهم في تلک اللّيله من عسکر عمربن سعد اثنان و ثلاثون رجلا.