بازگشت

اصلاح جامعه


امام حسين عليه السلام هنگامي كه با سپاه «حرّ بن يزيد رياحي» ملاقات كرد، ضمن سخناني به اهداف نهضت خود پرداخته و فرمود: حكومت بني اميّه زير چتر شيطان قرار گرفته، و از خدا و دستورات او دوري گزيده، و به فساد اجتماعي مي پردازند و... [1] .

در اين فرازها از فساد اجتماعي بني اميّه سخني به ميان آمده، و در وصيتنامه سياسي و اجتماعي آن حضرت كه اصولِ اساسيِ اهدافِ نهضتِ آن حضرت بيان شده است، از جمله مي فرمايند:

قيام من براي اصلاح امور امّت اسلامي است. [2] .

در بحث هاي گذشته هرچند از فسادهاي ريشه اي، اخلاقي، مالي، اجتماعي و... بني اميّه فرازهايي نقل كرديم، در اينجا نيز مطالب ديگري به طور فشرده و كوتاه تقديم مي داريم:

در عصر معاويه و يزيد تبعيض نژادي و اختلاف طبقاتي غوغا مي كرد، اگر بني اميّه بيت المال را در اختيار خود داشتند، و اموالِ كلانِ ميليوني را به حاشيه نشينان عيّاش و شهوتران مي دادند، در عوض ناله هاي مردم عادي به عرش مي رسيد، حتّي در طول ماهها نمي توانستند حاجت خود را به دربار ملوكانه برسانند!


زيرا معاويه نخستين بدعت گذار حكومتي و اجتماعي است، كه سيره مردمي پيامبر را عوض كرد، و توده هاي اجتماعي و بي پناهان را از دسترسي به خليفه و مسئولين حكومتي محروم ساخت و موانعي را بين خود و مردم حتّي در نماز جماعت، مسجد ايجاد كرد! [3] بدين جهت شخصي بنام «عبدالعزيز بن زرارة» يك سال تمام در كنار درب ملوكانه او معطّل شد ولي سرانجام به او اجازه ديدار و عرض حاجت ندادند! [4] ولي مولا علي عليه السلام در ايّام حكومتش در كوچه مي نشست تا حاجتمندان در عرض حاجت به تأخير نيفتند... [5] .

در نزد خليفه دوم، بحث و مذاكره «كسري و قيصر» پيش آمد، و از تشكيلات درباري و كاخها و تجملات آنان سخن گفتند، او گفت: خيلي دور نرويد، و از ايران و روم و كسري و قيصر داستان نسازيد، اينك تشكيلات درباري معاويه از آنان گسترده تر است! [6] .

قابل ذكر است كه معاويه در اين تاريخ به نمايندگي از طرف خليفه حكمران بود! و بعدها آزادتر و خود مختارتر!

و امّا در مورد عقيده و امنيّت و آزادي فكري و سياسي و اجتماعي، وضع جامعه دردناكتر بود! و مردم نمي توانستند جان و مال و ناموس خود را از تعرض دولتمردان اُموي حفظ كنند!

تاريخ شهادت مي دهد كه«بُسربن اَرطاة» به دستور معاويه با سپاه خود به تمام شهرها وسرزمين ها هجوم مي بُرد و به قتل و غارت مي پرداخت، و كسي جرأت نداشت كوچكترين اعتراضي بنمايد!

او در اين مسير به هر جا مي رسيد اموال و اغنام مردم را تصرّف مي كرد و با خود مي بُرد و [7] ... هنگامي كه با اين دستياران به مدينه و شهر پيامبر رسيدند، مردم را مورد تهديد جدّي قرار دادند، و يار باوفا و ديرينه رسول خدا «جابربن عبداللَّه انصاري» را تهديد كردند، و او را مجبور ساختند كه با معاويه بيعت كند! و از مردم نيز بيعت گرفتند، و خانه هايشان را ويران كردند! و چند خانه از جمله منزل «ابو ايّوب انصاري» را آتش زدند! و به انصار فحش دادند و.... [8] .


گروه طغيانگر اموي رهسپار مكه شدند، در طول راه هر كسي را ديدند، كشتند! و اموال آنها را گرفتند! و به اهل مكّه فحش و ناسزا گفتند، و به ساحت اميرالمؤمنين علي عليه السلام جسارت نمودند! و اهل طائف را از دم تيغ گذراندند! و دو طفل «عبيداله بن عبّاس» را در آغوش مادر سر بريدند! در اين ميان زني از «بني كنانه» گفت:

واي بر شما! اگر شما مردان را مي كشيد، چرا به طفلان رحم نمي كنيد؟ سوگند به خدا نه در دوران جاهليت و نه اسلام چنين جنايتي نشده است؟ شما بدمردمي هستيد و به كوچك و بزرگ رحم نمي كنيد! بُسر گفت: مي خواهم همه را بكشم! زن گفت: مرگ از اين زندگي شيرين تر است! [9] .

و در «صنعاء» جز يك نفر همه را كشتند، او نيز با فرار خود را نجات داد، و با ناله و گريه گفت: تمام پيران و جوانان ما را كشتند! [10] .

آري حسين با خون سرخ و ارزشمند خود به مبارزه اين مفاسد اجتماعي برخاست....


پاورقي

[1] الا و انّ هؤلاء قد لزموا طاعة الشّيطان و ترکوا طاعة الرّحمن و اظهروا الفساد؛ (طبري، ج 6، ص 215).

[2] انما خرجت لطب الاصلاح في امّة جدي رسول اللَّه. (بحارالانوار، ج 44، ص 329).

[3] معاوية اوّل خليفة بايع لولده في‏الاسلام و اوّل من عمل المقصورة في‏المساجد...؛ کامل، ج 4، ص 13.

[4] ابن ابي الحديد، ج 17، ص 97.

[5] مستدرک الوسائل، ج 12، ص 416.

[6] تاريخ طبري، ج 6، ص 169: تذکّرون کسري و قيصر و دهاء هما؟ و عندکم معاويه؟.

[7] انّ بُسراً و جيشة اذا وردوا ماءاً اخذوا ابل اهل ذلک الماء فرکبوها و قادوا خيولهم حتّي يردوا الماء الآخر....

[8] و... دخلوا المدينة فخطب «بُسر» النّاس و شتمهم و تهدّدهم ثم شتم الانصار فقال: يا معشر اليهود و ابناءالعبيد! حتّي خاف النّاس ان يوقع بهم!... و نزل فاحرق دوراً کثيرة منها دار ابي ايّوب الانصاري و... فعاذ جابربن عبداللَّه بام سلمه حتّي بايع...، شرح ابن ابي الحديد، ج 2، ص 9 و 10.

[9] هذه الرّجال يقتلها فما بال الولدان؟ و اللَّه ما کانوا يقتلون في جاهليّة و لا اسلام....

[10] اَنعي قتلانا، شيوخاً و شُباباً؛ (همان، ص 15).