بازگشت

يزيد و عشق ارينب


اُرَيْنَبْ دختر اسحاق در جمال و لطافت بي نظير بود، «عبداللَّه سلام» فرماندار عراق با وي ازدواج كرد، و با هم زندگي خوشي را آغاز نمودند، ولي آوازه زيبايي او به گوش يزيد رسيد و سرانجام عاشق او شد! او ندانست و نفهميد كه عاشق زن ديگري نمي شوند! معاويه از اين موضوع آگاه گشت و با «عمرو عاصِ» حيله گر و فريب كار به گفتگو نشست و به اين نتيجه رسيد كه از طريق «ابوهريره و ابودرداء» عبداللَّه سلام را به ازدواج دختر معاويه تشويق نمايند...

عبداللَّه سلام به پاي خواستگاري دختر معاويه آمد و يك روز و دو روز گذشت، بحث «هوو» پيش آمد، و گفته شد كه: دختر خليفه با «هوو» نمي سازد، قهراً اُرَينب را طلاق بايد گفت! عبداللَّه سلام بدون خبر از نقشه معاويه و حاشيه نشينان او، ارينب را طلاق گفت، و عدّه طلاق به پايان رسيد و....

عبداللَّه سلام كه به خواسته اش نرسيده و افتخار دامادي معاويه! را نيز كسب نكرده بود، هم منصب فرمانداري را از دست داد، و هم زن زيبا و باوفايش را، از سوي ديگر خواستگاري ارينب شروع شد، و يزيد به پاي وي آمد، و او را به زني خواست.

امام حسين نقشه را خنثي كرد، و به ارينب سفارش كرد حاضر است با او ازدواج كند، و ارينب حسين را بر يزيد ترجيح داد و به خانه حسين منتقل شد، و افتخار عروس پيامبر و علي و فاطمه را از آن خود ساخت، و كينه يزيد بر حسين را چند برابر نمود... [1] .

وهمين جريان درمورد «امّ خالد» همسر «عدّي بن حاتم» پيش آمد، ويزيد عشق اورا به دل گرفت، و او را از چنگ عديّ بيرون آورد، ولي حسين بن علي و عبداللَّه زبير هر دو از ام خالد خواستگاري نمودند، ولي او مثل ارينب حسين را برگزيد، و يزيد را مضطرب ساخت، و كينه هاي او را افزود.

ناگفته نماند كه امام حسين در اين رويداد تاريخي، با هيچ يك از دو بانو حتّي مزاوجت نكرد و آنان را سالم نگه داشت، و سپس با ازدواج مجدّد آنان را به همسران اول برگردانيد، و نشان داد كه حسين فريادرس و پناه مردم است. [2] .


پاورقي

[1] تاريخ عمادزاده، ص 567، امام حسين عمادزاده، ج 1، ص 198 از منابع متعدد.

[2] تاريخ عمادزاده، ص 567، امام حسين عمادزاده، ج 1، ص 198 از منابع متعدد.