بازگشت

كينه بني اميه به بني هاشم


جدّ سوّم رسول خدا «مغيره» ملقّب به «قمرالبطحاء» معروف به «عبدمناف» است، از او چهار پسر به نامهاي: «هاشم، عبدشمس، مطلّب، نوفل» باقي ماندند. نام اصلي هاشم «عَمرو» و لقب وي «علاء» است، كه با اسم «هاشم» معروف گشته است.

او با برادرش «عبدشمس» دوقلو و توأم متولّد شدند، و هنگام تولّد، انگشت هاشم به پيشاني عبدشمس چسبيده بود، و چون «جرّاح» آن دو را از هم جدا كرد، خون زيادي جاري شد، و مردم اين واقعه را به فال بد گرفته، و پيش بيني كردند كه در آينده جنگ و خونريزي در ميان آنان و فرزندانشان پديد خواهد آمد!

عبدشمس كه ريشه اصلي «بني اميّه» و نقطه انفصال آنان از اجداد پيامبرصلي الله عليه وآله وسلم و علي عليه السلام است مشكلات زيادي با برادر خود «هاشم» داشت، و با او به كينه ورزي و عداوت برخاست، و اين برخوردها و كينه توزي را به وارثان خود به ارث گذاشت.

«هاشم» شخصي دلسوز و ايثارگر و بخشنده بود، و پذيرايي زايران بيت خدا را به عهده داشت، و درآمد سالانه خود را در اين راه خرج مي كرد، از اين جهت محبوبيّت خاصّي در ميان


مردم پيدا كرده، و مورد حسادت برادر گرديد....

آري! حسادت كينه توزانه، آن صفت مذموم و شيطنتي كه «قابيل» را به كشتن برادرش «هابيل» مصمّم ساخت! [1] و برادران يوسف را به قتل يوسف! [2] .

هاشم زمامدار مكّه شد، و به سود مكّيان گامها برداشت، و زندگي آنان را بهبود بخشيد، و راه بازرگاني را به «غسّان» و «شاهنشاهي ايران ساساني» باز كرد و...

«اميّه» سرسلسله اُمويها، و فرزند ناخلف «عبدشمس» فضائل هاشم را ديد و به مخالفت او برخاست، و براي فريب مردم، بذل و بخشش را پيش گرفت، تا قلوب مردم را با خود داشته باشد، و از اين راه دور «هاشم» را خلوت كند! ولي نتيجه معكوس بود، و توده هاي مردم را به حمايت جدّ پيامبر علاقمندتر نموده، و به عبدشمس و فرزندش اميّه حسّاستر...

آتش كينه در دل اُمويان زبانه كشيد، و اميّه برآن شد كه با عموي خود «هاشم» پيش «كاهِن» روند، تا او يكي از آنان را تصديق نموده، و گواهي دهد كه كداميك زمام امور را به دست گيرد؟!

اصرار اميّه از يك طرف، و بزرگواري هاشم از طرف ديگر باعث شد، كه آن حضرت با دو شرط اين درخواست را بپذيرد: اول آنكه: هركس در اين مسير محكوم داناي عرب شد، هر سال يكصد شتر در مراسم و روزهاي حجّ قرباني كند. دوم اينكه: شخص محكوم به مدّت ده سال از مكّه تبعيد شود...

داناي عرب تا چشمش به چهره هاشم افتاد، زبان به مدح او گشود، و او را تأييد كرد، و طبق قرار شرطي اميّه مكّه را به قصد شام ترك گفت، و زمينه حسادت موروثي بين بني هاشم و بني اميّه شروع گرديد، و نفوذ آل اميّه را در اين سرزمين فراهم ساخت... [3] .


پاورقي

[1] سوره مائده، آيه 27.

[2] سوره يوسف، آيه 9.

[3] کامل ابن اثير، ج 2، ص 10، به نقل فروغ ابديت، ج 1، ص 87 و 88.