بازگشت

فروغ نور حسين در كربلا


حسين بن علي با هدف اصلاح امّت بپاخاست، و به فكر تحوّل اجتماعي و احياي سنّت نبوي و ستيز با ستمگري و انحرافات بني اميّه به كربلا آمد [1] ، و با خون خود كه خون خدا بود [2] درخت اسلام را آبياري كرد، و آن را از خشكيدن پاس داشت، و آفتهاي خطرناك سفياني را كه از سوي بوسفيان و فرزندانش متوجّه آيين محمدي بود خنثي نمود، و به دنيا ثابت كرد كه پرتو نور حسين روشنايي دلهاست و هرگز خاموش نخواهد شد.

سالار شهيدان شب عاشورا بر دلهاي اصحابش تابيد و پرده و حجابهاي تاريك مادّي را كنار زد و نور خدا در آن سينه ها تجلّي نمود، و تسابق شهادت را در آنان بوجود آورد تا جايي كه اصحاب حسين اظهار داشتند: اگر هفتاد بار، بلكه هزار بار كشته شويم، و باز زنده گرديم، دوباره به شهادت برسيم تا به عدد هزار مرتبه، دست از ياري حسين بر نمي داريم. [3] .

شب عاشورا از عشق وصال، خواب بر چشمشان فرو نرفت، و همه به عبادت و دعا و گاهي به مزاح و شوخي گذراندند، و سحرگاهان و سپس در طول روز از جانبازي دريغ نكرده، و جام شيرين شهادت نوشيدند.

از سوي ديگر گروهي از سپاهيان عمرسعد چون آواي قرآن و زمزمه هاي عاشقانه حسين و اصحابش را شنيدند، از خطوط مرزي گذشته و به صف حسينيان پيوستند، كه تعداد آنان را تا 40 نفر ثبت كرده اند. [4] .

صبح عاشورا نيز حسين قدم به ميدان گذاشت و با دم مسيحائي خطابه اي خواند و فرمود: واي بر شما اي پيروان يزيد! چرا ساكت نمي شويد؟ و چرا به حرف من گوش نمي دهيد من شما را به راه راست هدايت مي كنم چرا راه گمراهي پيش گرفته ايد؟ كساني كه شكم آنان از غذاهاي حرام پر شده به سخن من توجه نمي كنند....

در اين حال جمعي كه تعداد آنان تا 35 نفر نقل شده به گروه حق پيوسته، و در زير لواي


حسين بن علي قرار گرفتند. [5] .

آري نور حسين بر دلهاي دوست و دشمن تابش كرد، و كساني را كه شايسته پذيرش هدايت بودند متأثّر ساخت و....

طبري از علماي بزرگ عامه مي نويسد: «خولي بن يزيد اَصبحي» شام عاشورا سر بريده حسين را به كوفه آورد و چون دارالاماره بسته بود، آن سر مطّهر را به خانه منتقل كرد و در مطبخ در زير ظرف بزرگي قرار داد، و براي استراحت وارد اتاقي شد كه همسرش «نوار دختر مالك بن عقرب حضرميّ» در آن زندگي مي كرد.

نوار پرسيد: اين چند روزه كجا بودي؟ خولي گفت: نگران نباش، با گنج دنيا آمده ام!

نوار: مگر چه شده و چه آورده اي؟

خولي: به جنگ حسين بن علي رفته بودم، الان سر او در زير طشت است!

نوار: مردم از مسافرت با طلا و نقره و پول برمي گردند، تو سر فرزند پيامبر را آورده اي؟! سوگند به خدا، ديگر سر من و تو در يكجا جمع نخواهد شد....

نوار مي گويد، خولي به سراغ همسر ديگرش كه از بني اسد بود رفت، و من با اشك و ناله به كنار سر بريده حسين آمدم و با حسرت و اندوه به آن تماشا كرده و گريه مي نمودم، ناگاه ديدم نور درخشاني از آسمان به طرف سر مبارك مثل عمود فرود مي آيد، در اين ميان مرغ سفيدي به دور او مي گردد [6] آري سر بريده حسين نيز دلها را با نور خود منور ساخت و خانه قاتل را فتح كرد و....



پاورقي

[1] مضمون نامه حسين به محمد حنفيّه: انما خرجت لطلب الا صلاح في امّة جدّي رسول اللَّه.

[2] متن زيارت وارث: السلام عليک يا ثاراللَّه و ابن ثاره.

[3] اظهارات مسلم بن عوسجه، و سعيدبن عبداللَّه و زهير بن قين در شب عاشورا.

[4] انساب الاشراف، ج 3، ص 178 و 179، حيات فکري و سياسي امامان شيعه، ص 199 به بعد بخشي از خطبه بحارالانوار، ج 45، ص 8.

[5] انساب الاشراف، ج 3، ص 178 و 179، حيات فکري و سياسي امامان شيعه ص 199 به بعد بخشي از خطبه بحارالانوار ج 45 ص 8.

[6] تاريخ طبري، 13 جلدي از دارالفکر بيروت، ج 6، ص 248: فواللَّه مازلت انظر الي نور يسطع مثل العمود من السّماء الي الاجانة و رأيت طيرا بيضاء ترفرف حولها....