بازگشت

حسين در برابر معاويه و يزيد


در سال 13 هجري «دمشق» به محاصره سپاه اسلام درآمد و در ماه رجب سال بعد 14 هجري تصرّف گرديد، و «يزيد بن ابي سفيان» برادر معاويه از سوي خليفه دوّم به فرمانداري شام منصوب گرديد. و چون او در سال 18 هجري درگذشت، معاوية بن ابي سفيان زمام امور را به دست گرفت، و


تا سال 60 هجري حكمران مطلق بود.... [1] .

معاويه طبق نوشته گروهي از محققين و مورّخينِ خودِ اهلِ سنّت اعتقاد اسلامي نداشت، و رسالت پيامبر را نمي پذيرفت، و تمام تلاش او اين بود كه اسلام محمّدي را محو نمايد! و نام رسول اكرم را دفن كند! و انتقام مجاهدتهاي آن حضرت را از فرزندان و اهل بيت او بگيرد. [2] .

او فرزند ضدّ اسلام خود «يزيد» را جانشين خويش نمود، و مسير خلافت را به سلطنت موروثي تبديل ساخت، و با چهره نفاق به جنگ اسلام و حاميان دين و قرآن برخاست و در اين مسير پاكدلان را به شهادت رسانيد، و نهضت عاشورا و كربلا را فراهم كرد.

امام حسين با تدبير و سياست لازم به زمينه سازي مشغول شد، و براي انقلاب عاشورا و بيمه كردن اسلام تلاش كرد، و تخلّفات و اسلام ستيزي فرزند بوسفيان را بارها گوشزد نمود، و با ارسال نامه ها به خود او، و افشاگري هاي لازم در جوامع اسلامي از جمله در جمع هفتصد نفري صحابه كه در «مني» گردهم آمده بودند، ريشه بني اميّه را متزلزل ساخت. [3] .

امام حسين با تدبير و كياست كاروان كربلا را از افرادي برگزيد كه بتوانند صداي «وا اسلاما»ي او را به گوش مسلمين جهان برسانند، تا مردم بفهمند كه بني اميّه با آئين محمدي به ستيز برخاسته و در اين راه فرزندان او را مي كشند...

حسين بن علي شخصيت هايي چون «حبيب بن مظاهر» و «مسلم بن عوسجه» و «زهير بن قين» را به همراه خود نمود، و آنان را به كربلا فراخواند كه خود قاتلان آنان اعتراف مي نمودند چه بزرگواران را به شهادت رسانده اند، و با چه انبوه مردمي از طرفداران آنان مواجه گشته اند؟!

آري حسين زن و بچّه و اهل بيت خود را به همراه داشت تا رباب و زينب در مجلس ابن زياد در قالب رثاي حسين حاضران را از كيفيت شهادت او، و جنايات بني اميّه آگاه سازند، و زينب و سجّاد با بيانات خود خفتگان 46 ساله شام را كه با آهنگ دودمان اموي در اين مدّت به خواب مستانه رفته بودند بيدار كنند.

مورّخين مي نويسند: پس از شهادت حسين، يزيد «عبيداللَّه بن زياد» رابه دمشق فراخوانده و براي او جوائزي گرانبها تقديم داشت! و منزلت او را ترفيع داد، و جشن و شادي به راه انداخت، و


مردم شام را به رقص و پايكوبي و ساز و آواز دعوت كرد...

ولي كاروان اسيران صحنه شام را بر يزيد تنگ كردند، و همان مردم شادي كنان را بر ملّت پُرس وجو و آنگاه دشمن يزيد تبديل ساختند! تا جايي كه جرثومه فساد و دشمن آل اللَّه «مروان» به پيش يزيد آمد و گفت: مردم در حال شورش و قيامند، هرچه زودتر اسيران را از دمشق بيرون كن و... [4] .

ابن جرير طبري از مورّخين متعصّب عامه در مورد يزيد مي نويسد:

فَسُرَّ بِقَتْلِهِمْ اَوَّلاً وَ حَسُنَتْ بِذلِكَ مَنْزِلَةُ عُبَيْدِاللَّهْ عِنْدَهُ تُمَّ لَمْ يَلْبَثْ اِلاَّ قَليلاً حَتّي نَدَمَ عَلي قَتْلِ الْحُسَيْنِ... وَ قالَ: لَعَنَ اللَّهُ اِبْنَ مَرْجانَةَ فَبَغَّضَني بِقَتْلِهِ اِلَي الْمُسْلِمينَ، وَ زَرَعَ لي في قُلُوبِهِمْ العَداوَةَ، فَبَغَّضَني الْبِرَّ وَ الفاجِرَ... [5] .

يزيد از كشته شدن حسين و يارانش خوشحال شد، و به اين جهت مقام «عبيداللَّه» در نزد او بالا رفت، ولي طولي نكشيد كه يزيد از اين كار پشيمان گرديد، و قاتل حسين را آنهم با تعبير «فرزند زن ناپاك» لعن و نفرين كرد و گفت: او با كشتن حسين تمام مسلمانان را با من دشمن ساخت! و تخم كينه و عداوت را در دل آنان براي من كاشت! الان تمام مردم خوب و بد مرا دشمن دارند!

آري حسين مرد تدبير و سياست بود، او احساس كرد بني اميّه در طول 46 سال حكومت خود تا تاريخ شهادت او، مسير اسلام را عوض كرده، و آيين محمدي را به فراموشي سپرده اند، لذا جان خود را در طبق اخلاص گذاشت، و براي شرح اهداف خود، خاندان خويش را به همراه برد، و با يك برنامه ريزي دقيق اسلام را بيمه نموده، و بنيان ناپايدار اموي را ويران ساخت.

در بخش بعدي اين كتاب، بحث و تحليل بيشتري را ملاحظه خواهيد فرمود.


پاورقي

[1] بررسي تاريخ عاشورا، ص 228.

[2] شرح ابن ابي‏الحديد، ج 5، ص 129: انه کان ملحداً لا يعتقدالنبوة...

[3] در بحث امام حسين در عصر معاويه گذشت.

[4] کامل بهايي، ص 302 و به بحث «ادامه نهضت حسيني» مراجعه فرماييد.

[5] تاريخ طبري، ج 7، ص 6(13 جلدي‏ها).