بازگشت

امام حسين و عفو مروان بن حكم


«مروان بن حكم» در سال هاي نخست هجرت به دنيا آمد، و از سوي پيامبر خدا در كنار پدرش «حكم بن ابي العاص» به «طائف» تبعيد شد، و حتّي در آن زمان كه در صُلب پدر بود، مورد لعن رسول اكرم قرار گرفت [1] .

چرا كه پدرش به اسرار خانوادگي آن حضرت گوش داده و سپس در ميان مردم فاش مي ساخت... و فرزند چنين پدري نيز همان راه را مي رفت، و با بغض و كينه پيامبر و اهل بيت او تربيت شد... مروان بارها به رسول خدا و عليّ مرتضي اسائه ادب كرد، و در تبعيد اباذر به ربذه كه علي و اولاد علي او را بدرقه مي كردند درگير شد، و در حكومت علي بن ابي طالب هر چند نخست بيعت كرد، ولي طولي نكشيد كه بيعت خود را نقض كرد و در كنار طلحه و زبير و عايشه به رخ علي و مسلمانان شمشير كشيد! و در تشييع جنازه امام حسن پيكر او را آماج تيرها قرار داد، و در مجلس وليد بن عتبه پيشنهاد داد كه سر حسين بن علي از تن جدا شود! و چون آن سرور را شهيد كردند همين جرثومه فساد در برابر روضه شريف پيامبر ايستاد و گفت: «يا مُحَمَّدْ يَوْمٌ بِيَوْمِ بَدْرِ!»


اي محمد (بدون ذكر پيامبر) اين كشته ها در عوض كشته هاي ما در جنگ بدر كه به دستور تو اتّفاق افتاد! آري اين مروان در جنگ جمل اسير شد، و امام حسين در كنار برادرش اما حسن به حضور پدر آمده و خواستار آزادي مروان شد، و نشان داد كه حسين به دشمن نيز توجّه نموده، و بدترين انسانها را مورد بخشش قرار مي دهد. [2] .

و از امام كاظم عليه السلام روايت داريم كه امام حسن و امام حسين (به جهت مصالح اجتماعي، وحدت مردم، تبليغ مراسم نماز) پشت سر همين مروان حكم نماز مي خواندند و.... [3] .

قابل توجّه است كه امام حسين مانند امامان ديگر پيوسته با ستمگران مبارزه مي كردند، امّا در جايي كه عفو و بخشش مناسب بود، آن را بر ستيز و تندي مقدّم مي داشتند چنانچه آن حضرت با وليد بن عتبه كه فرماندار مدينه بود نخست حتّي در مورد مسائل مالي به مخاصمه برخاست و با تمام شجاعت گلوي او را فشرد و به عقب نشيني واداشت، تا اينكه او اعتراف كرد: حقيقت با حسين بن علي است، امام حسين نيز پس از شنيدن اعتراف او فرمود: من همه اين اموال را بتو بخشيدم، سپس جلسه را ترك گفت، [4] و به پيروانش نشان داد كه جاي مخاصمه و ستيز با عفو و بخشش فرق دارد....


پاورقي

[1] پيامبر به پدر او گفت: «لعنک اللَّه و ما في صلبک».

[2] شرح اين جريانات تاريخي: آفتاب ولايت، ص 199؛ سفينه، ج 2، ص 536؛ نهج البلاغه فيض، خ 72، ص 170؛ ابن ابي‏الحديد، ج 6، ص 146 تا ص 166، و ج 4، ص 71.

[3] بحارالانوار، ج 88، ص 73، ح 25؛ صلّي حسن و حسين خلف مروان و نحن نصلّي معهم...

[4] بحارالانوار، ج 44، ص 191.