بازگشت

امام حسين و مروان


مروان بن حكم نه تنها يك انسان ستمگر و دنياطلب و عيّاش و... بود، از جهت فرهنگي و فكري نيز شخصي نادان وفتنه انگيز بود، ودر حركات و رفتار و گفتار، نابخردانه و نسنجيده سخن مي گفت و... [1] .

روزي او به امام حسين جسارت كرده و گفت: اگر شما فاطمه دختر پيغمبر را نداشتيد، ديگر چه افتخاري بر ما داشتيد؟ امام حسين برآشفت و برخاست و با دست توانا حلقوم مروان را گرفت و فشار داد، و عمامه او را بر گردنش پيچيد، و مروان از ترس و زبوني به حالت غشوه درافتاد... و امام حسين رو كرد به جمعيّت حاضر و فرمود: آيا از پيامبر شنيده ايد كه فرمود: حسن و حسين محبوبترين اشخاص روي زمين در نزد من هستند و...؟ همه تأييد كردند. [2] .

آري حسين شجاع بود، هم شجاعت جسمي داشت، هم شجاعت نفسي، به موقع مي خروشيد و دشمن را به زانو در مي آورد، ولي در برابر مؤمنين و زيردستان پيوسته خاضع و بردبار بود....

امام حسين با مروان بن حكم بارها درگير بود، حتّي در دوران فرمانداري او در مدينه نيز با وي مخاصمه داشت، و از شرارت و پستي او سخن گفت، و اصالت و نَسب وي را زير سئوال برد، و مروان را به عقب نشيني واداشت، تا جايي كه او گفت: حسن آرام است و به جدش رسول خدا شبيه است، ولي حسين نفوذپذير نيست، و همانند پدرش علي بن ابي طالب است. [3] .


پاورقي

[1] کامل ابن اثير، ج 3، ص 166: او باعث قتل خليفه سوم شد، و با عمل و گفتار، مسلمانان را بر ضّد وي تحريک کرد، تا جايي که زن عثمان «نائله» به خليفه مي‏گويد: به حرف مروان گوش نکن، هر موقع به حرف او توجّه کردي تو را نابود ساخت (فانّک متي اطعت مروان قتلک).

[2] بحارالانوار، ج 43، ص 344: فوثب الحسين‏عليه السلام و کان شديد القبضة فقبض علي حلقه فعصره و لوّي عمامته علي عنقه، حتي غشي عليه ثم ترکه....

[3] موسوعة کلمات امام حسين‏ص 213.