بازگشت

شجاعت نفسي حسين


«شجاعت» از نشانه هاي مردانگي، و از فضايل و كمالات هر فرد به حساب آيد. و قرآن مجيد و همچنين روايات اسلامي، اين ويژگي را از علايم ايمان دانسته، و متّصفين به اين امتياز را برترين انسانها معرّفي مي كنند.

شكّي نيست كه رسول خدا در تمام ابعاد فضايل از جمله در شجاعت برتر از ديگران بوده است. و در سخني از آن حضرت مي خوانيم كه: دخترش فاطمه به حضور او آمده و به گفتگو


پرداختند، آنگاه رسول خدا فرمود: فرزندم «حسين» در بخشش و شجاعت وارث من مي باشد. [1] .

خامس آل عبا به طور معجزه آسا از زبان و انگشت جدّش پيامبر خدا شير مي خورد! [2] و به رشد جسمي و خُلقي خود ادامه مي داد، و همان اوصاف و فضايل نَبَوي را كسب مي كرد....

او در بازي با بچّه ها و كشتي با كشتي گيران پيوسته پيروز بود، و ملائكه بر اين ويژگي حسين نيز مباهات مي كردند و جبرئيل شخصاً در كشتي او با برادرش امام حسن وي را مورد تشويق قرار مي داد! [3] .

و حتّي خود امام حسن عليه السلام برادرش «حسين» را شديداً احترام مي كرد و مي فرمود: از هيبت حسين متأثّر مي شوم، و از ديدن او پدرم اميرالمؤمنين علي عليه السلام را به ياد مي آورم! [4] .

حسين بن علي مانند پدر بزرگوارش شجاع بود، و دوست و دشمن، و بزرگ و كوچك به تعظيم وي مي پرداختند، و در برابر او و سخنان و كردارش فروتني مي كردند.

چنانچه گذشت حسين در دوران كودكي و نوجواني به ترتيب به ابوبكر و عمر اعتراض كرد، و چون آنان را در بالاي منبر و در جايگاه جدّش رسول خدا ديد، در ميان انبوه جمعيت پرخاش نموده و فرمود: از منبر پدرم پايين بيا، و برو در جاي پدرت قرارگير... خليفه اوّل و دوّم اهل سنّت با آنهمه قدرت، در برابر حسين خضوع نموده و او را مورد محبّت قرار دادند... [5] .

سيّدالشهداء در دوران مظلوميّت اميرالمؤمنين علي عليه السلام نيز به ياري اسلام و مسلمين مبادرت كرد و به همراه برادرش امام حسن در جنگها شركت جُست، و در نبرد «طبرستان» دشمن را به زانو در آورد و... [6] .

او در زمان اميرالمؤمنين علي عليه السلام كه به قدرت جواني و تجربه جنگي بالا رسيده بود، در جهاد با منافقين نقش فرماندهي داشت [7] ، و در «جنگ صفين» در شكست سپاه شام مؤثّر بود، و يغماگران را از اطراف شريعه فرات پراكنده ساخت، و پرچم فتح و پيروزي را برافراشت، و نشان


داد كه حسين فرزند شجاع علي بن ابي طالب است. [8] .

سرور شهيدان با ستم هاي معاويه مبارزه نمود، و حكومت او را به رسميّت نشناخت (هرچند صلح برادرش را محترم داشت، و تعهّدات او را تا مرگ معاويه منظور فرمود) و در هر فرصتي او و يارانش را رسوا و مفتضح فرمود، و از سخن بجا و اعتراضات عملي كوتاهي نكرد.


پاورقي

[1] و امّا الحسين فله جرأتي وجودي، (کنزالعمال، ج 13، ص 670، ش 37709).

[2] در بحث «شيرخوارگي حسين» گذشت.

[3] انّ جبرئيل يقول: «حيّ حسين»، اسدالغابه، ج 2، ص 20.

[4] سفينه، ج 1، ص 258: کان الحسن يعظّم الحسين حتّي کانّه هو اسنّ منه! و هو يقول: انّي لاها به کهيبة اميرالمؤمنين.

[5] در بحث حسين با پدرش اميرالمؤمنين متن سخنان آنان گذشت.

[6] امام حسين عبداله علائلي، ص 313.

[7] نهج‏البلاغه، خ 181، ص 597.

[8] شجره طوبي، ص 327.