بازگشت

فاطمه بنت اسد جده پدري امام حسين


فاطمه بنت اسد جدّه پدري امام حسين عليه السلام از نادر زنان با شرافت عالم اسلام است، وي بعد از خديجه نخستين زن مسلمان است كه به رسالت رسول خدا ايمان آورد، و در مجموع يازدهمين نفري است كه گوي سبقت را از ديگران ربود، و اوّلين زني است كه از مكّه به مدينه مهاجرت كرد. [1] .

روزي فاطمه بنت اسد در دوران بارداري به فرزندش اميرالمؤمنين كه در حال طواف كعبه بود، ناگاه درد زايمان شروع شد، او دست نياز به دعا برداشت و گفت: پروردگارا! من بتو و تمام پيامبرانت ايمان دارم، تو مي داني كه من به حضرت ابراهيم خليل اللَّه ايمان دارم، و با جان و دل آيينش را مي پذيرم، تو را به بنيانگذار بيت و عظمت كعبه، و به احترام اين مولودي كه حجّت تو است، اين ولادت را براي من آسان گردان. نيايشهاي فاطمه به احابت رسيد، ديوار كعبه كه هم اكنون به نام «باب مستجار» معروف است باز شد، و مادر اميرالمؤمنين در خانه كعبه مهمان خدا، و مورد پذيرايي حوريان و ملائكه بود و... [2] .

پيامبر بزرگ اسلام در عظمت اين مادر مي گويد: فاطمه بنت اسد برترين انسان روي زمين است كه پس از ابوطالب خدمات بيشتري را در حق من انجام داد! او مادر من پس از مادرم بود او خود گرسنه مي خوابيد و مرا سير مي كرد، او و فرزندانش از لذائذ زندگي و پوشش و لباس محروم مي ماندند ولي مرا بهره مند و برخوردار مي ساخت! [3] .

و چون مادر اميرالمؤمنين از دنيا رفت، رسول خدا به شدّت گريه كرد، پيراهن خود را بر بدن او كفن كرد و با هفتاد تكبير بر وي نماز خواند، چرا كه جبرئيل و ميكائيل با هفتاد هزار ملائكه در


اين مراسم حضور داشتند، و آن چنان مورد احترام پيامبر قرار گرفت كه تا آن تاريخ بي سابقه بود، و لذا عمر بن خطّاب از روي تعجّب سؤال كرد:

يا رَسُولَ اللَّهِ رَأَيْتُكَ فَعَلْتَ في هذِهِ الْمَرْأَةِ شَيْئاً لَمْ تَفْعَلْهُ عَلي اَحَدٍ؟ [4] .

اي پيامبر! احترامي كه به اين مادر انجام دادي تا به حال به كسي چنين نكرده بودي؟

حضرت فرمود: او (در اثر خدماتش براي من) مادرم بود بعد از مادرم... آري حسين به چنين جدّه اي مفتخر بود....


پاورقي

[1] اصول کافي، ج 1، ص 453؛ شرح نهج البلاغه ابن ابي‏الحديد، ج 1، ص 14.

[2] تجلّيات ولايت، ص 242.

[3] کنزالعمال، ج 12، ص 147، ش 34424 و 34425؛ «انها کانت احسن خلق اللَّه صنيعا اليّ بعد ابي‏طالب. رحمک اللَّه يا امّي، کنتِ امّي بعد امّي، تجوعين و تشبعينني و تعرين و تکسيني».

[4] کنز العمّال، ج 13، ص 636، ش 37607.