بازگشت

موقعيت قيام عاشورا


نقشه منافقان و دشمنان اسلام از همان آغاز كار، حذف اهل بيت عصمت و طهارت عليهم السلام از مسند مرجعيت و رهبري امت اسلامي بود، و اين امر با عنوان كردن «حسبنا كتاب الله» [1] در روزهاي پاياني حيات پيامبر اكرم صلي الله عليه و آله و سلم آغاز شد، و با نقشه ي منع كتابت و نقل حديث - كه عمدتا درباره اهل بيت عليهم السلام بود - ادامه يافت. و در نهايت با جعل و نقل احاديث ساختگي در منقبت خلفا [2] و تحريف و تأويل حديثهاي مربوط به فضايل اهل بيت، كار بدانجا كشيده شد كه بر خلاف مفاد حديث مشهور و متواتر «ثقلين» [3] ، مرجعيت و حاكميت از اهل بيت گرفته شد و بين آنان و مردم جدايي افكندند.

بدين ترتيب، حضرت علي عليه السلام را بيست و سه سال از مسند خلافت كنار زدند، و آنگاه هم كه حكومت ظاهري به دست آن حضرت افتاد، با فراهم آوردن جنگها و مزاحمتها، وضعي پيش آمد كه امام علي (ع) از بي وفايي و نفاق برخي از ياران و همراهانش، شكوه ها بر لب [4] و از عداوت دشمنان، خونها در دل داشت، داستان ناسزا گويي دشمنان در معابر، سالها به صورت امري واجب بدعت شده بود [5] ، به گونه اي كه هنگام منع اين كار از سوي عمر بن عبدالعزيز، مردم به فرياد آمدند كه: «تركت السنة، غيرت السنة» [6] .

پس از شهادت حضرت علي عليه السلام، فرزندش امام حسن (ع) گرفتار همان توطئه ها بود و تبليغات دشمنان و جهالت دوستان، آنچنان عرصه را بر آن حضرت تنگ كرد كه ناگزير به صلح با معاويه شد و سالها به ظاهر از صحنه سياست و حكومت كنار رفت. [7] .

هنگامي كه نوبت به امام حسين (ع) رسيد، تا معاويه زنده بود، با تبليغات سوء و نقشه هاي منافقانه اش، دشمني با اهل بيت (ع) يا بي تفاوتي به آنان در جامعه تشديد شد. مرحوم علامه طباطبايي (ره) در اين باره مي فرمايد:

«در طول ده سال امامت امام حسين عليه السلام در عصر معاويه، حتي يك مورد در تمام فقه اسلام از آن حضرت روايت نشده است». [8] .

بر اساس اين گفته، مشخص مي شود كه اقبال و مراجعه مردم به اهل بيت (ع) در آن زمان به صفر رسيده بوده است.

البته غربت و مظلوميت امام (ع) ميان خاندان خودش نيز راه يافته بود و افرادي ماند عبدالله بن عباس و عبدالله بن جعفر كه از همين شجره طيبه (بني هاشم) هستند، جرأت نمي كردند نام امام حسين (ع) را در مكه يا مدينه ببرند و يا آن حضرت را در سفر عراق همراهي كنند. [9] .

اگر اين روايت را درست بدانيم و بپذيريم كه امام سجاد عليه السلام، حدود ده سال در باديه زندگي مي كرد و تا مدتها فقط سه يا پنج تن به امامت آن بزرگوار اعتقاد داشتند و به آن اعتراف مي كردند، [10] عمق فاجعه بيشتر معلوم مي شود.

از اين جا در مي يابيم چرا كه امام حسين عليه السلام به پيشنهاد آن دسته از افرادي كه ايشان را به اقدام عليه معاويه دعوت مي كردند، پاسخ مثبت نداد و فرمود: «صدق ابو محمد فليكن كل رجل منكم حلسا من احلاس بيته مادام هذا الانسان حيا... و اما انا فليس رأيي اليوم ذلك». [11] .

آنچه ابومحمد حسن بن علي (ع) كرده درست است، و هر كدام از شما تا وقتي معاويه زنده است بايد پلاس خانه ي خود باشد... و من در اين زمان نظر مساعدي نسبت به قيام و اقدام عليه او ندارم.

بدين ترتيب تا فضاي خفقان آلود همراه با نفاق دوران معاويه بود، امام حسين (ع) حركت انقلابي خويش را آغاز نكرد. گرچه همانند برادرش امام مجتبي (ع) همواره از طريق مبارزه منفي با دستگاه معاويه درگير بود، و خطبه آن حضرت در انتقاد از شيوه ناپسند معاويه درباره ي جانشيني يزيد، از آن جمله است كه بخشي از ترجمه اين خطبه را مي آوريم:

«اي معاويه! آنچه درباره كمالات يزيد و لياقت از براي اداره امت محمد (ص) بر شمردي دانستم. از يزيد آنگونه كه هست سخن بگو! از سگبازيش بگو، آنگاه كه سگهاي درنده را به جان هم مي اندازد. از كبوتر بازيش بگو، آنجا كه آنها را بلند از پروازي به مسابقه مي خواند. از بوالهوسي و عياشي او بگو، هنگامي كه كنيزكان را به رقص و آواز وامي دارد، و از فرط خوشي و ساز و آواز سرمست مي شود...» [12] .

با سپري شدن دوران معاويه، مبارزات امام حسين عليه السلام وارد مرحله تازه اي شد و شكل جديدي به خود گرفت، و نخستين نشانه اش حضور در مجالس والي مدينه به همراه سي مرد مسلح بود كه از آمادگي آن حضرت براي رويارويي با يزيد حكايت مي كرد.

امام حسين عليه السلام پس از دريافت پيشنهاد بيعت با يزيد بن معاويه فرمود: «اي امير! ما دودمان پيامبر و كانون رسالت و پايگاه فرود فرشتگان و جايگاه نزول رحمت الهي هستيم. ما سزاوارتريم به خلافت از يزيدي كه شرابخوار و قاتل انسانهاي بي گناه و جاني و فاسق آشكار است». [13] .

حضرت حسين بن علي عليه السلام سپس با سپردن وصيتنامه سياسي - الهي خود به برادرش محمد بن حنفيه به همراه خاندانش از مدينه عازم مكه شد. [14] و جالب است بدانيم كه برادرش محمد را به عنوان «عين» و ديدبان و مسئول مركز اطلاعاتي خود در مدينه بر جاي گذارد. [15] .

امام حسين (ع) - بر اساس نقلي - در ايام حج و در حضور بيش از نهصد تن از صحابه و تابعان، خطابه مهيجي در مكه ايراد كرد كه در آن به گوشه هايي از مناقب اهل بيت عليهم السلام و رفتار و كردارهاي ناپسند بني اميه اشاره داشت. [16] آن حضرت (ع) پس از آگاهي از توطئه ترور خويش در حرم امن الهي به وسيله عمال يزيد، پيش از پايان مراسم حج، با ايراد يك سخنراني، تصميم خود براي سفر به سوي عراق و احتمال درگيري با يزيد بن معاويه را به اطلاع مردم رساند و از مكه خارج شد. [17] .

امام عليه السلام در حركت تاريخي خويش با تمام ويژگي هايي كه داشت، اهتمام خاصي در همراه بردن زنان و كودكانش به خرج داد، و در اين راه با شكيبايي بي همانندي تا پاي جان استوار ماند و سرانجام با شهادت خود و عزيزترين ياران و بستگان و اسارت اهل بيتش و همراه با خطبه هاي روشنگر حضرت زينب سلام الله عليها و حضرت علي بن حسين سيد الساجدين عليه السلام، بركات فراواني براي اسلام و مسلمين به ارمغان آورد.


پاورقي

[1] بنگريد اين جمله و گوينده آن را در: الملل و النحل 29 /1، شرح نهج‏البلاغه ابن ابي‏الحديد 51 / 6.

[2] همان مأخذ: 8 - 52 /2.

[3] مسند احمد بن حنبل 14 /3 و 181 و 182 /5، 17. صحيح مسلم 23 /1.

[4] بنگريد به: نهج‏البلاغة، تحقيق صبحي صالح، خطبه 69 /27. و مظلوميت امام علي عليه‏السلام به جايي رسيده بود که دوستان نا دانش سياست معاويه را در حکومت داري بر سياست امام ترجيح مي‏دادند که امام آن را در نهج‏البلاغة، تحقيق صبحي صالح / 218 مطرح کرده و فرموده است: و الله ما معاوية بأدهي مني و لکنه يغدرو يفجر..

[5] بنگريد به: شرح نهج‏البلاغة ابن ابي‏الحديد 222 - 219 /13. و بعد در همانجا آمده است که بني‏اميه هزار ماه)80 سال) آن حضرت را لعن کردند، ولي پايانش به بزرگي و عزت او تمام شد.

[6] بنگريد به: همان مأخذ 222 /13.

[7] بنگريد به: مروج الذهب 431 - 430 /2.

[8] بنگريد به: مجله نور علم شماره‏ي 80 /6، از مقاله استاد رضا استادي تحت عنوان ثمرات قيام امام حسين (ع).

[9] برگرفته از بيانات مقام معظم رهبري حضرت آيت الله خامنه‏اي.

[10] بنگريد به: مقدمه‏ي حيات فکري و سياسي امامان شيعه 25 /1.

[11] بنگريد به: همان ماخذ 97 /1.

[12] بنگريد به: الامامه و السياسة 186 /1.

[13] بنگريد به: سخنان حسين بن علي (ع) از مدينه تا کربلا / 12.

[14] بنگريد به: همان ماخذ 36.

[15] امام به برادرش محمد حنفيه چنين فرمود: «و اما انت فلا عليک أن تقيم بالمدينة فتکون؟. بنگريد به: همان مأخذ / 32.

[16] بنگريد به: نهج الشهادة (مجموعه‏ي سخنان امام حسين عليه‏السلام) به نقل از مقتل سليم بن قيس 216.

[17] بنگريد به اين سخن حماسي امام در پايان آن سخنان که فرمود: «الا و من کان فينا باذلا مهجته موطنا علي لقاء الله نفسه فليرحل معنا فاني راحل مصبحا ان شاء الله».