بازگشت

ناسزا گفتن، سزاي صوت قرآني نبود






روز ما در شامتان جز شام ظلماني نبود

اي زنان شام، اين رسم مهماني نبود



سنگ باران مسلمان، آنهم آخر از بالاي بام

اين ستم بالله روا در حق نصراني نبود



پايكوبي در كنار راس فرزند رسول

با نواي ساز آيين مسلماني نبود



ما كه رفتيم اي زنان شام نفرين بر شما

ناسزا گفتن سزاي صوت قرآني نبود



مردهاتان بر من آوردند هفده دسته گل

دسته گل غير آن سرهاي نوراني نبود



اي زنان شام آتش بر سر ما ريخته

در شما يك ذره خلق و خوي انساني نبود



اي زنان شام در اطراف مشتي داغدار

جاي خوشحالي و رقص و دست افشاني نبود



اي زنان شام گيرم خارجي بوديم ما

خارجي هم گوشه ويرانه زنداني نبود



طفل ما در گوشه ويران، دل شب دفن شد

هيچ كس آگاه از اين سر پنهاني نبود



اي سرشك شيعه شاهد باش بر آل رسول

كار «ميثم» غير مدح و مرثيت خواني نبود



از مادر پرسيدم: آيا كرامت ديگري از آن حضرت در خاطر داري؟ گفت: بله، كرامت ديگري در ياد دارم كه چند سال قبل از كرامت فوق رخ داده است، و چنين تعريف كرد: