بازگشت

مادر مسيحي با ديدن كرامت از رقيه مسلمان شد


جناب حجه السلام و المسلمين آقاي سيد عسكر حيدري، از طلاب علوم دينيه حوزه علميه زينبيه شام چنين نقل كردند:

4. روزي زني مسيحي دختر فلجي را از لبنان به سوريه مي آورد. زيرا دكترهاي لبنان او را جواب كرده بودند.

زن با دختر مريضشش نزديك حرم با عظمت حضرت رقيه عليه السلام منزل مي گيرد تا در آنجا براي معالجه فرزندش به دكتر سوريه مراجعه كند، تا اينكه روز عاشورا فرا مي رسد و او مي بيند مردم دسته دسته به طرف محلي كه حرم مطهر حضرت رقيه عليه السلام آنجاست مي روند.

از مردم شام مي پرسد اينجا چه خبر است؟ مي گويند اينجا حرم دختر امام حسين عليه السلام است. او نيز دختر مريضش را در منزل تنها گذاشته درب اطاق را مي بندد و به حرم حضرت عليه السلام مي رود. آنجا متوسل به حضرت رقيه عليه السلام مي شود و گريه مي كند، به حدي كه غش مي كند و بيهوش مي افتد. در آن حال كسي به او مي گويد بلند شو برو منزل دخترت تنهاست و خدا او را شفا داده است. برخاسته به طرف منزل حركت مي كند و مي رود درب منزل را مي زند، مي بيند دخترش دارد بازي مي كند.

وقتي مادر جوياي وضع دخترش مي شود و احوال او را مي پرسد، دختر در جواب مادر مي گويد وقتي شما رفتيد دختري به نام رقيه وارد اطاق شد و به من گفت بلند شو تا با هم بازي كنيم. آن دختر به من گفت: بگو بسم الله الرحمن الرحيم تا بتواني بلند شوي و سپس دستم را گرفت و من بلند شدم ديدم تمام بدنم سالم است. او داشت با من صحبت مي كرد كه شما درب را زديد، گفت: مادرت آمد. سرانجام مادر مسيحي با ديدن اين كرامت از دختر امام حسين مسلمان شد.