بازگشت

زير ضرب تازيانه






اي گل گلزار پيغمبر كجا افتاده اي

از گلستانت چه شد كاين سان جدا افتاده اي



آمد از گلزار يثرب شاخه اي در كربلا

در دمشق از شاخسار كربلا افتاده اي



از مدينه بر سر دوش پدر تا نينوا

در بيابانهاي شام از ناقه ها افتاده اي



بر سرت هر دم شبيخون زد نهيب ساربان

زير ضرب تازيانه از جفا افتاده اي



عمه معصومه ات شيون كنان دنبال تو

بارها، برخارها، ديدت زپا افتاده اي



يك زمان در قحط آب، و يك زمان در منع نان

وز اسيري در هزاران ماجرا افتاده اي



خواب در چشمت نمي رفت از جفاي ظالمان

نيمه شب در خواب خوش امشب چرا افتاده اي



چون شدي دلتنگ از زندگي رفتي به خواب

گفتي اي بابا جدا از جمع افتاده اي



ناله ها كردي زهجران گل اي مرغ بهشت

تا كه گفتي شهر شام اندر عزا افتاده اي



كاخ مي لرزيد، و مي لرزيد آن جبار مست

گفت در دل طفل را آن سر، دوا افتاده اي



يا نوايت هم نوا بود آسمانها و زمين

ناگهان ديدند - آوخ - از نوا افتاده اي



از فغان زينب معصومه اندر مرگ تو

ناله هاي آتشين در هر فضا افتاده اي [1] .



گنج ميثاقم كه مي باشد مكان ويرانه ام

شمع عهدم، جمله جانها بود پروانه ام



طالع نيك اختر عشقم به برج اشتياق

در كف غواص بحر دل در يكدانه ام



طاير لاهوت مسكن، مرغ علوي آشيان

اين منم، گر عالم ناسوت شد كاشانه ام



بر در ميخانه وحدت ز لطف مي فروش

باده خوار عشق را من بهترين پيمانه ام



هدهد زرين پر سيمرغ قاف ز فعتم

قرب من بنگر فراز سدره آمد خانه ام



آن ز پا افتاده هجرم كه در شام وصال

بر تسلاي دلم آمد به سر جانانه ام



جلوه قدس است در باغ جنان آيينه ام

پنجه حور است بر گيسوي مشكين شانه ام



طوطي شيرين زبان شكرستان نهال

باز دست آموز شاهم زينب شاهانه ام



باغ ياسين را ز حسن سرمدي پيرايه ام

دوحه گلزار طاها را بهين ريحانه ام



روي گلگون ز سيلي گشت نيلي از عدو

تا ز كعب ني يك سو افتاد كتف و شانه ام



بر سر خار مغيلان پا فشاريهاي من

شد سبب تا عقل هر فرزانه شد ديوانه ام



گفت (فرخ) تا شفاعتخواه او گردم بحشر

آشناي محضر عشقم، نه من بيگانه ام [2] .




پاورقي

[1] اين قطعه از جده تا دمشق سروده شده است (سال 1392 قمري) از شاعر اهل بيت عصمت و طهارت عليه السلام استاد حاج شيخ عباس شيخ الرئيس کرماني.

[2] عارف علي فرخ همداني.