بازگشت

شهادت


در بيان روز شهادت آن حضرت مابين علما اختلاف بسيار است، مشهور است كه رحلت آن حضرت در يكي از سه روز بوده است: دوازدهم محرّم، يا هيجدهم، يا بيست و پنجم از سال 94 يا 95 هجري، كه آن را ز كثرت مردن فقها و علما «سنه الفقهاء» مي گفتند.

روايت شده است كه حضرت در شب رحلتش آب وضو طلبيد، زماني كه آب برايش آوردند، فرمود: در اين آب ميته اي است، چون ظرف را نزديك چراغ بردند، موش مرده اي در آن يافتند. لذا آن را ريخته و آب ديگر برايش ‍ آوردند. سپس خبر رحلت خود را داد.

نيز در آن شب مدهوش شد، و چون به هوش آمد، سوره «واقعه» و «انا فتحنا» را خواند و فرمود:

«الحمد لله الذي صدقنا وعده و أورثنا الارض نتبوّء من الجنه حيث نشاء فنعم اجرُ العاملين»

يعني، سپاس خداوند را كه به وعده خود با ما وفا كرد و زمين را ميراث ما قرار داد و در بهشت، هر جا كه بخواهيم، اقامت مي نماييم، چه نيك است پاداش اهل عمل؛ سپس در همان دم از دنيا رفت. [1] .

آن حضرت، در وقت رحلت، فرزند عزيز خويش حضرت امام محمدباقر عليه السلام را به سينه چسبانيد و اين وصيت را كه پدر در وقت شهادت به او كرده بود بيان فرمود كه: زنهار، بر كسي كه ياوري به غير از خداوند ندارد، ستم مكنيد!

پس به روايت راوندي اين كلمات را تكرار كرد تا از جهان درگذشت:

اللّهم ارحمني فإ نكَ كريم، اللّهم الرحمني فإ نّك رحيم. [2] .

خدايا به من رحم كن كه تو بزرگوار هستي، خدايا به من رحم كن كه تو مهربان هستي.

بعد از رحلت آن حضرت، تمامي مردم بجز «سعيد بن المسيب» بر جنازه آن حضرت حاضر شدند و آن حضرت را به بقيع برده و در نزد عم بزرگوار و مظلومش حضرت امام حسن مجتبي عليه السلام دفن كردند.

روايت شده كه چون جسم مبارك حضرت را براي غسل برهنه ساخته و روي مغتسل نهادند، بر پشت مبارك ايشان، از آن انبانهاي طعام و ساير چيزهايي كه براي فقرا و ارامل و ايتام به دوش كشيده بود اثرها ديدند كه مانند زانوي شتر پينه بسته بود.

آن جناب را ناقه اي بود كه 22 بار با آن به حج رفته ولي يك تازيانه بر وي نزده بود. بعد از دفن حضرت، ناقه مزبور از حظيره خود بيرون آمد و نزديك قبر آن جناب شتافت بي آنكه آن قبر را ديده باشد، و سينه خود را بر آن قبر گذاشت و فرياد و ناله سرداد و اشك از ديدگان خود فرو ريخت. خبر به حضرت امام محمدباقر دادند، تشريف آورد و به ناقه فرمود: ساكت شو و برگرد، خدا بركت دهد. ناقه به جاي خود برگشت و بعد از اندك زماني باز به نزد قبرآمد و شروع به ناله و اضطراب كرد و تا سه روز چنين بود تا هلاك شد. [3] .

از اخبار معتبره كه بر وجه عموم وارد شده ظاهر مي شود كه آن حضرت را به زهر شهيد كردند. ابن بابويه و جمعي را اعتقاد آن است كه وليد بن عبدالملك آن حضرت را زهر داده و بعضي هشام بن عبدالملك گفته اند. [4] .

در مدت عمر شريف آن حضرت نيز اختلاف است و اكثرا 57 سال گفته اند. شيخ كليني به سند معتبر از حضرت صادق عليه السلام روايت كرده كه حضرت علي بن الحسين در وقت شهادت 75 سال داشت، و شهادت آن حضرت در سال 95 واقع شده و بعد از امام حسين صلوات الله عليه 35 سال زندگاني كرد. [5] .

اشعار ذيل، كه منسوب به امام سجاد عليه السلام مي باشد، بيانگر وضع بسيار سخت و جگر سوز مصائب شام است:



اُقادُ ذليلا في دمشق كاءنني

من الزنج عبدٌ غاب عنه نصير



وجدّي رسول الله في كلّ موطنٍ

و شيخي أمير المؤمنين وزير



يعني در شهر شام با خواري كشيده مي شوم، چندانكه گويي من برده اي از زنگبار هستم كه مولايش از او غايب شده است.

و حال آنكه، جدّ من رسول خدا صلي الله عليه و آله بر خلق جهان، و بزرگ فاميل من اميرمؤمنان علي وزير رسول خدا صلي الله عليه و آله است. [6] .

سروده شاعر اهل بيت: حبيب چايچيان (حِسان)


پاورقي

[1] منتهي الامال، ج 2، ص 28.

[2] منتهي الامال، ج 2، ص 28.

[3] فيض العلام في عمل الشهور و وقايع الايام محدث قمي، ص 166.

[4] منتهي الامال، ج 2، ص 27.

[5] منتهي الامال، ج 2، ص 27.

[6] عنوان الکلام فشارکي، ص 118، (مجلس 21).