بازگشت

بعلبك


قافله اسرا از عسقلان به طرف بعلبك پيش رفتند. چون شمر، بنا به رسم معهود، قبل از ورود قافله مردم را آگاه ساخته بود، پير و جوان با ساز و نقاره - طبل زنان و شادي كنان - به استقبال بيرون آمدند. آنان پرچمها را بلند كرده در سايه آن مي رقصيدند و اسيران خاندان رسالت را تماشا مي كردند، بدينگونه شش فرسخ از قافله استقبال كردند. حضرت ام كلثوم عليه السلام چون جمعيّت و شادي ايشان را بدين ميزان ديد دلش به درد آمد و فرمود: خداوند جمعيّت شما را به تفرقه اندازد و كسي را برشما مسلّط كند كه همه شما را به قتل برساند. [1] .

عمادالدين طبري در كامل بهائي (ج 2 ص 292) مي نويسد:

ملاعيني كه سر امام حسين عليه السلام را از كوفه بيرون آوردند از قبايل عرب خائف بودند كه مبادا غوغا كنند و از ايشان بازستانند. پس راهي كه به عراق است ترك كردند و بيراهه رفتند. چون به نزديك قبيله اي رسيدند، علوفه طلب كردند و گفتند سرهاي خارجي همراه داريم. بدين منوال مي رفتند تا به بعلبك رسيدند. قاسم بن ربيع كه والي آنجا بود گفت: شهر را آذين بستند و با چندهزار دف و ناي و چنگ و طبل سر امام حسين عليه السلام را به شهر بردند. چون مردم را معلوم شد كه سر امام حسين عليه السلام است، يك نيمه شهر خروج كردند و اكثر آذينها بسوختند و چند روز فتنه ها پديد آمد.

آن ملاعين كه با سر امام حسين عليه السلام بودند پنهان از آنجا بيرون رفتند و به مرزين رسيدند و آن اول شهري است از شهرهاي شام. نصر بن عتبه لعين از طرف يزيد حاكم آنجا بود، شاديها كرد و شهر را آذين بست و همه شب به رقص مشغول بودند، ابري و برقي پيدا شد و آذينها جمله بسوخت.

بدين ترتيب اسرا را وارد شام كردند.


پاورقي

[1] شهيد کربلا ج 2، ص 149 - 159، به نقل از زندگاني امام حسين عليه السلام عمادزاده ص 601 - 609.