بازگشت

دفاع غزالي از يزيد


امّا بياييد و اين امر عجيب و شگفت را در كتاب «احياء العلوم» [1] ببينيد، كه در آنجا، غزالي آنچنان در تعصب نسبت به بني اُميّه پيش رفته كه لعن قاتل حسين را حتّي به صورت مجمل و مبهم (لعنة الله علي قاتل الحسين) نيز ممنوع شمرده است! دليل او هم آن است كه ممكن است وي توبه نموده باشد! در حاليكه اقوال و اعمال يزيد تا پايان عمر (نظير قتل عام مردم مدينه و سنگباران كعبه و اشعاري كه سروده است) همگي حاكي از دوام خبث سيره و سريره اوست.

شگفت تر از اين آن است كه يزيد را با وحشي، قاتل جناب حمزه (شيرخدا و رسول خداصلي الله عليه و آله)، قياس كرده و مي گويد: وحشي از كفر و قتل توبه كرد و از اين رو لعن او جايز نيست، با وجود آنكه قتل گناه كبيره است كه اگر قاتل توبه نكند در معرض خطر عظيمي است.

در حاليكه در اينجا نيز بايد گفت كه يزيد و وحشي قابل قياس با هم نيستند. وحشي، زماني جناب حمزه را كشت كه كافر بود و با اسلام آوردن وي هر گناهي كه قبلا داشت از پرونده وي سترده گشت، زيرا اسلام اعمال گذشته را قطع مي كند و از بين مي برد(الاسلام، يجبّ ما قبله)، و با اين حال زماني كه با پيامبر صلي الله عليه و آله ديدار كرد، حضرت به وي فرمود از برابر من دور شو كه تو را نبينم. بر خلاف يزيد كه امام حسين (ع) را زماني كشت كه صورتا مسلمان بود و خود را خليفه! پيامبر مي ناميد. جنايت يزيد، بي گمان، مايه كفر و ارتداد او گرديد، چرا كه وي آن حضرت را- به تصريح اشعار خويش - به عنوان انتقام از رسول خدا صلي الله عليه و آله به واسطه كشته شدن دايي و جدّش در جنگ بدر، به شهادت رسانيد، چنانكه گويد:«ليت اشياخي ببدر شهدوا» و نيز: «لعبت هاشم بالملك فلا خبرٌ جاء و لا وحيٌ نزل»!

چگونه غزالي از لعن يزيد باز مي ايستد، و حال آنكه علماي بزرگ اهل سنت، لعن او را جايز شمرده و به خروج او از دين تصريح نموده اند. كما اينكه سخنان يزيد نيز مؤيّد اين امر است. في المثل، هنگامي كه كاروان اسراي خاندان رسالت را در گذرگاه جيرون ديد و همانجا صداي كلاغان را نيز شنيد، اين شعر را سرود:



لمّا بدت تلك الحمول و أشرقت

تلك الشموس علي ربي جيرون



نعب الغراب، فقلت قل أولا تقل

فقد اقتضيت من الرسول ديوني [2] .



يعني، آن هنگام كه آن كاروان پديدار شد و آن خورشيدها بر بالاي تپه هاي جيرون درخشيدند، كلاغ بانگ زد. پس به وي گفتم: مي خواهي بانگ بزن و مي خواهي نزن، كه من ديون خود را از پيامبر(ص) بازپس گرفتم!

از جمع علماي اهل سنت كه تصريح به كفر يزيد كرده اند مي توان قاضي ابويعلي و احمد بن حنبل و ابن جوزي [3] و كياهرسي [4] و شيخ محمّد بكري و سعد تفتازاني [5] و سبط ابن الجوزي [6] را نام برد.

جاحظ مي گويد: گناهاني كه يزيد مرتكب شد، از كشتن حسين عليه السلام و ترساندن مردم مدينه و خراب كردن كعبه و اسير كردن دختران رسول خدا صلي الله عليه و آله و چوب زدن به دندان حسين (ع)، آيا اينها دليل قساوت و دشمني و تيره رأيي و كينه و عناد و نفاق اوست يا نشانگر اخلاص و علاقه وي به پيامبر صلي الله عليه و آله و پاسداري از شريعت و سيره آن بزرگوار؟! سپس مي افزايد: به هرحال، اين كارهاي او مصداق فسق و گمراهي بوده، و وي فاسق ملعون است و كسي نيز كه از ناسزا گفتن به ملعون جلوگيري كند ملعون مي باشد. [7] .

علامه آلوسي نيز تأكيد دارد كه در لعن يزيد، ترديد به خود راه مده، زيرا كه او ويژگيهاي ناپسند بسيار دارد و در تمامي ايام تكليفش از ارتكاب گناهان كبيره باز نايستاده است. در پليدي او همين بس كه در مكّه و مدينه، آن همه جنايت نمود و به كشتن امام حسين عليه السلام - كه برترين درودهاي خداوند بر او و جدش باد - رضايت داد و از آن اظهار خوشنودي كرد و به خاندان آن حضرت اهانت نمود. و غالب برگمان من چنان است كه اين خبيث به رسالت حضرت ختمي مرتبت صلي الله عليه و آله ايمان نياورده بود. به هر حال، مجموع جنايات يزيد درباره ساكنان حرم امن الهي (مكّه) و خاندان پيامبر صلي الله عليه و آله و عترت پاك آن بزرگوار، چه در هنگام حيات حسين بن علي (ع) و چه بعد از ممات ايشان، و ديگر تبهكاريهاي او، كمتر از اين نبود كه اوراق قرآن را در ميان كثافت افكند. من تصور نمي كنم كه امر او بر اغلب مسلمانان مخفي پوشيده بوده باشد، چيزي كه هست مسلمين در آن هنگام مغلوب و مقهور (خلفاي جور) بودند و جز شكيبايي كار ديگري از دستشان برنمي آمد، تا خداوند خود كار خويش را به پايان برد.

اگر كسي هم، از سر احتياط، مي ترسد يزيد را صريحا لعن كند، پس چنين بگويد: «خداوند لعنت كند كسي را كه به كشتن امام حسين (ع) و يارانش ‍ راضي شد و عترت پيامبر را بدون جهت آزرد و حق آنان را غصب كرد». زيرا به اين ترتيب، باز (يزيد) را لعن كرده، زيرا او به طور اخص مشمول اين لعن است. با اين گونه لعن هيچ كس جز ابن عربي مالكي و پيروانش مخالفت نكرده اند زيرا آنان بر پايه آنچه از آنان نقل شده، ظاهرا لعن كسي را كه راضي به قتل امام حسين عليه السلام مي باشد جايز نمي شمارند، و به جانم قسم، اين همان گمراهي بزرگي است كه نزديك است بر گمراهي خود يزيد بچربد [8] .

دانشمند گرامي حجّت الاسلام والمسلمين علي دواني، در پاورقي كتاب «سير حديث در اسلام»، نوشته سيد احمد ميرخاني (صفحه 358) درباره محمّد غزالي (متوفاي سال 505 هجري) چنين مي نويسد:

غزالي ظاهرا به واسطه افراط در تصوّف، چندان اظهار تقدّس و احتياط مي كرده كه مي گويد: لعن يزيد جايز نيست، چون او يك فرد مسلمان است و ممكن است بعد از واقعه قتل امام حسين (ع) توبه كرده باشد! به قول فغاني، شاعر سنّي، خطاب به غزالي:



بر چنين كس نكني لعنت و، شرمت بادا

لعن الله يزيد و علي آل يزيد



حكيم سنايي غزنوي نيز مي گويد:



داستان پسر هند مگر نشنيدي

كه از او بر سر اولاد پيمبر چه رسيد؟!



پدر او لب و دندان پيمبر بشكست

مادر او جگر عمّ پيمبر بمكيد



خود، بناحق، حق داماد پيمبر بگرفت

پسر او سر فرزند پيمبر ببريد



بر چنين قوم چرا لعنت و نفرين نكنم

لعن الله يزيدا و علي آل يزيد



آري، به اين گونه كسان بايد گفت:



اي كه گفتي بر يزيد و آل او لعنت مكن

زآنكه شايد حق تعالي كرده باشد رحمتش



آنچه با آل نبي او كرد اگر بخشد خداي

هم ببخشايد ترا گر كرده باشي لعنتش!




پاورقي

[1] احياء العلوم، جلد 3، صفحه 106، بخش آفت هشتم از آفات زبان.

[2] روح المعاني، ج 8، ص 125، در تفسير آيه: فهل عسيتم ان توليتم....

[3] تذکره الخواص: صفحه 162.

[4] وفيات الاعيان ابن خلکان.

[5] السيره الحلبيه: جلد 1، صفحه 172.

[6] تذکره الخواص.

[7] رسائل جاحظ: صفحه 298.

[8] روح المعاني: جلد 8، صفحه 125، در مطالب فوق و نيز صفحات گذشته، از کتاب سردار کربلا، ترجمه العباس عليه السلام استفاده شده است.